این روزها در شیوهی واکنش بخشی از جامعه نسبت به موضوعات، یک ویژگی پررنگ وجود دارد: افراد بهجای آنکه برایشان اصل حقیقت ماجرا مهم باشد، تفسیری از ماجرا که مطابق با میلشان باشد را میپذیرند و باور میکنند فارغ از آنکه چقدر فکت و شواهد واضح در آن خصوص وجود داشته باشد. خیلیها این وضعیت را مختص کشور ما میدانند و در ویژگیهای سیاسی اجتماعی و یا فرهنگی خاص خودمان دنبال ریشههایش میگردند؛ اما همهی این مختصات، در خیلی از جوامع جهان شایع شده و چندسالی است در مرکز توجه محققان علوم اجتماعی قرار گرفته است؛ و غالب شدن این ویژگیها، تعبیر به یک عصر جدید میشود تحت عنوان «پساحقیقت» (Post-Truth). دورهای که در آن مخاطب دیگر به «حقیقت» توجهی ندارد و تعصّب و هیجانات غیر منطقی جای آن را گرفته است. درواقع، مخاطب دیگر نسبت به فکت و اطلاعات علمی حسی ندارد و بعضی اوقات حتی آن را تفسیرپذیر میداند و نمیپذیرد. مهمترین ویژگیهایی که محققان جهان در مورد این دوره مطرح کردهاند، ازین قرار است:
اول؛ احساسات و هیجانات به استدلال منطقی غلبه پیدا کرده؛ یعنی وقتی یک مطلب، احساسات افراد را برانگیخته کند، بدون اینکه از درست بودنش مطمئن شوند یا بررسی کنند چقدر منطقی بهنظر میآید، آن را باور میکنند و به سرعت با بقیه به اشتراک میگذارند.
دوم؛ اعتبار آمار و ارقام از بین رفته است و مردم آنها را «تفسیرپذیر» میدانند؛ هر کسی می تواند آمار را در خدمت منفعت خود تفسیر کند.
سوم؛ مرجعیت رسانهها و منابع رسمی اخبار کمرنگ شده و اهمیت سابق خود را از دست دادهاند. مردم شنیدههای خود از اطرافیانشان را بر منابع رسمی ترجیح میدهند. در واقع، اگر مطلبی را از کسی که میشناسند دریافت کنند، این مطلب را معتبرتر میپندارند.
چهارم؛ مردم سراغ منابعی همسو با تفکرات خودشان خواهند رفت و رسانهای را انتخاب میکنند که آنچه «دوست دارند» را از آن بشنوند.
پنجم؛ ویژگی مهم دیگر در دوران پساحقیقت این است که برای مردم، اطرافیان مهمتر از سایر منابع شدهاند.
دورهی «پسا حقیقت» از سال 2016 و بعد از دو واقعهی مهم بهصورت جدی مطرح شد: اول انتخاب ترامپ بهعنوان رییسجمهور آمریکا و دیگری رأیآوردن برگزیت (خروج انگلیس از اتحادیه اروپا). درست بعد از رفراندومی که در آن مردم انگلستان به برگزیت رأی مثبت دادند، بیشترین چیزی که توسط مردم این کشور در اینترنت سرچ شده بود، این بود که «برگزیت چیست؟» یعنی انگلیسیها بدون اینکه بدانند این طرح چیست، بر اساس هیجان و فضایی که توسط گروههای سیاسی ایجاد شد به آن رأی دادند.
اما علت شکلگیری این وضعیت چیست؟ محققان میگویند گسترش فناوریهای جدید مخصوصا شبکههای اجتماعی، باعث شده مخاطب در بین حجم انبوهی از اطلاعاتی که دریافت میکنند، گم شوند. از طرفی قبلا مخاطب فقط به رسانههای رسمی مانند تلویزیون و روزنامه دسترسی داشت اما با گسترش اینترنت و بعدتر شبکههای اجتماعی مرجعیت رسانههای رسمی ضعیف شده است. در این فضا، اطلاعاتی که در اختیار مخاطب قرار میگیرد نه فیلترهای رسانههای رسمی را دارد و نه الزاماً صحتسنجی میشود. رسانههای غیررسمی نیز در ارائهی محتواهای موثق و دقیق ضعیف عمل میکنند. مخاطب نیز عموماً تخصص خاصی برای ارزیابی و صحتسنجی این حجم عظیم اطلاعات ندارد و نمیتواند بین اطلاعاتی که از یک رسانه رسمی دریافت میکند با اطلاعات درجشده در یک کانال شخصی یا یک صفحه در شبکههای اجتماعی تفکیک قائل شود. در نتیجه برای مخاطب، رسانههای رسمی با این منابع غیررسمی و بدون اعتبار، هموزن میشود.
کشورهای مختلف برای مدیریت این فضا، تدبیرهای مختلفی را در پیش گرفتهاند؛ مهمترینش، تنظیم قوانین برای مدیریت شبکههای اجتماعی است؛ برای اینکه هر محتوایی بهویژه اخبار جعلی نتواند در این پتلفرمها جولان بدهد و مخاطب آن را به راحتی بپذیرد. از طرفی ابزارها و مراکزی برای صحتسنجی (Fact Checking) ایجاد شده تا اخبار و اطلاعاتی که در سطح گسترده منتشر میشوند را برای کاربران صحتسنجی و برچسبگذاری کنند. قوانینی جدی نیز برای برخورد با منتشرکنندگان اطلاعات نادرست منتشر شده و از جریمه نقدی تا محکومشدن به زندان بهعنوان مجازات برای آن درنظر گرفته شده است.
سیده راضیه حسینی
بدون دیدگاه