تابهحال بازی فوتبال تماشا کردهاید؟ صحنهی گل بهخودی را دیدهاید؟ آنزمانی که بازیکن شرمگین میشود و مستأصل فقط به اشتباهش میاندیشد به جای اینکه فکر کند بعد از آن گل چه میتواند بکند. در زندگی همهی ما یک «گل به خودی» وجود دارد. همانوقتی که تمام تلاشهای صورتگرفته و زحماتمان را توی دروازهی سرزنش شوت میکنیم و به خودمان گل میزنیم. اینجاست که قندخون اعتماد بهنفسمان میافتد و هرچه هم دیگران بیایند بگویند بازی که هنوز تمام نشده، به این سادگیها قندخون بالا نمیآید.
حقیقت این است که قوای سرزنشگر وجودمان اگر بیش از حد جولان بدهد، اعتمادبهنفسمان قد کوتاه و خموده میماند. ما هرچه کنیم، بالأخره پای یک اشتباه کوچک در میان هست که باعث میشود تلاشها به چشممان کوچک بیاید و ذهنمان فقط معطوف به نتیجهای شود که تحتتأثیر عوامل بیشتری جز همتِ ماست. اینجاست که وقتی میخواهیم دنبال هدفی برویم، اعتماد بهنفس آن را نداریم. ذهنمان خودسرانه ما را عقب میراند و نتایج پیشین را که شاید درصد خطای کمی هم داشتهاند مدام گوشزد میکند.
درحالیکه اعتمادبهنفس به این معناست که یکنفر به توان و توانمندیهای خودش باور و اعتماد داشته باشد و بداند هیچکس در تمام زمینهها کامل نیست و با تمام این پیشفرضها قدم بردارد و بجنگد حتی اگر بارها و بارها زمین بخورد.
«آلبرت بندورا»، روانشناس کانادایی معتقد است کسانیکه اعتمادبهنفس بالا دارند افرادی مصمماند که جسارت امتحان شرايط جديد را دارند و در موقعيتهای سخت و دشوار میتوانند ناامیدی خودشان را کنترل کنند. اگر از منظر او به اعتمادبهنفس نگاه کنیم، میتوانیم بگوییم من در زمینهی انجام امور مورد علاقهام اعتمادبهنفس دارم. و خودم را کامل نمیدانم اما به تواناییهایم باور دارم.
بندورا به جای اعتمادبهنفس که مفهومی عام است و تعریف غیردقیقی از آدمها نشانمان میدهد، کلمه «خودکارآمدی» را پیشنهاد میکند که یعنی باور به تواناييهاي شخص در انجام فعاليتی خاص.
وقتی شما دقیق بدانید در چه زمینههایی کارآمد هستید سنجیدهتر راجع به خودتان فکر میکنید و کمتر دروازهی عقل و احساستان را آماج شوتهای سرزنش میکنید. پس دستبهکار شده و فهرستی از زمینههایی که در آن اتکابهنفس دارید بنویسید. در نهایت خیلی زود متوجه خواهید شد علیرغم تمام خطاهایی که وجود دارد، شما میتوانید به خودتان باور داشته باشید و قدم بردارید حتی اگر بارها به خودتان گل بزنید.
حکیمهسادات نظیری
بدون دیدگاه