صورتبندی رهبر انقلاب از موضو «تحول»، حائز نکات مهم و قابل توجهی است که شایسته تحلیل و تدقیق است. نگارنده با خوانش چندین بارهی سخنان رهبری به این نتیجه رسیده که تحول میتواند و باید عنصر کانونی گفتمان کارآمدی در کشور باشد. این دریافت که ناشی از فهم «ارادهی تحولخواهانه»ی رهبری است، با معارضین، رقبا و موانع درونی و بیرونی مواجه است که در پی مصادره، تحریف و تغییر معنای تحول هستند. در این یادداشت کوتاه سعی کردهام، به برخی از این تعارضجوییها اشاره کرده و بگویم، چرا گفتار تحولخواهانهی رهبری اصالت دارد.
اول. تحول به مثابه کنشی میدانی در برابر تحول به مثابه یک بازی زبانی
نوع طرح موضوع تحول توسط راوی این گفتار، میتواند راهنمای خوبی در تشخیص مفهوم این مسأله بهعنوان یک اقدام ناظر به تغییر یا یک گفتار ساختگی(بازی زبانی) باشد. باید به این پرداخت که آیا موضوع تحول در واکنشی انفعالی به یک پدیده طرح شده است یا نتیجهی منطقی رشد و تکامل یک سیستم است؟ طبیعی است یک سیستم رشدیافته نمیتواند با دندهسنگین حرکت کند، که هم دچار استهلاک و عقبماندگی میشود، و هم حوصلهی سرنشینان را سر میبرد.
کشور ما در دههی نود دچار کندی حرکت شد، به نظر، در چنین فضایی بود که رهبری دو ماه مانده به برگزاری انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ به صورت مبسوط از ضرورت «تحول» صحبت کرد. ضرورت تحول در چنین بستری(یعنی بهعنوان نتیجهی منطقی رشدیافتگی یک سیستم) بار دیگر در دیماه ۱۴۰۱ نیز مورد اشاره ایشان قرار گرفت. در مقابل، زبان نیروهای معارض وقتی باز شد که کشور با اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ مواجه شد. طرح موضوع تحول در واکنش به آن حوادث، نوعی فرار به جلو بود و چون معارضین، فهمی از پیشرفتگی این سیستم نداشتند، با یک گفتار ساختگی، دست به انکار اصل آن و سپس هویت سرنشینانش زدند. گفتاری که اکنون با فروکش کردن حوادث، دستش در ارجاع به واقعیتهای تلخ خالی شده و برای آنکه از تکوتا نیفتد در حال بازگشت به موقعیت نقزنی و آیهی یأسخوانی است.
دوم. تحول با زبان امیدواری در برابر تحول با زبان یأس:
برای شناسایی جنس یک ادبیات امیدوارانه یا مأیوسانه، از نوع مواجههی راوی با ضعفها، نکات خوبی دستگیر تحلیلگر میشود. در ادبیات «راوی معارض»، ضعفها بهعنوان نشانهای از ناکارآمدی سیستم مورد استفاده قرار میگیرد. او تا ضعفی را میبیند شروع به انکار و پرش از روی آن میکند. او به جای زحمت ترمیم یا رفع ضعف، سعی میکند نشان دهد هیچ راهحلی برای عبور از آن وجود ندارد، آیهی یأس میخواند و شروع به تحریک اذهان برای تغییر کل سیستم میکند. در ادبیات او، دو نفی وجود دارد: در نفی اول با کلیدواژههای «نمیشود/نمیتوان» به انکار ضعفها میپردازد، و در نفی بعدی با کلیدواژههای «تمامشد/ناکارآمد است» جریان مییابد.
اما در ادبیات راوی موافق، مواجههی میدانی و واقعبینانه با ضعفها اصالت مییابد. او با شناسایی یا مواجهه با هر ضعف دچار ایستایی و مرثیهسرایی نمیشود بلکه هر ضعفی را دلیلی مهم برای اقدامی محکم میبیند. «راوی موافق» ضعفها را انکار نمیکند، ضعف را میپذیرد و بلکه شرط پویایی یک سیستم را در رفع همین آسیبها و ضعفها جستوجو میکند. راوی موافق از ضعفها نمیهراسد، با آنها گلاویز میشود و برای ترمیم آنها تلاش میکند. او شناسایی ضعفها را نه یک اجبار ناشی از فشار اجتماعی، که یک وظیفه، تکلیف و کارویژه میداند. راوی موافق، پیشروترین منتقد سیستم است، البته نه انتقاد برای انتقاد، که انتقاد برای ترمیم و تبدیل و ارتقا. ترمیم ضعف و تبدیل آن به نقطهی قوت. در یک کلام راوی مأیوس ضعف را نهادینه میکند اما راوی امیدوار ضعف را تبدیل به نقطهی قوت میکند.
سوم. تحول بهعنوان کارگفتی امنیتبخش در مقابل تحولی با زبان هراسآور:
زبانشناسانان بین «زیباییشناسی گفتاری» و «افعال گفتاری» تفکیک قائل شدهاند. به بیان دیگر بین «رتوریک» و «کارگفت» تمایز وجود دارد. یک گوینده ممکن است از رتوریک قوی برخوردار باشد اما در مهارت کارگفتی ضعیف باشد. در عین حال ممکن است گویندهای هم دارای رتوریک قوی یعنی مهارت زیبارویی، و هم کارگفت قوی باشد. به نظر، معارضین در قول به گفتار تحول به دلیل قرار داشتن در موقعیت پسارخدادی (واکنشی) و ادبیات مأیوسانه، ناخواسته به زبانی هراسافکن دچار شدهاند. آنها برای طبیعیسازی زبانهراس خود، به رتوریک تهدید پناه بردهاند. به زیباسازی هراس و نامحسوسسازی تهدید پرداختهاند. گفتار تحول یکی از مصادیق این زیباسازی است. پشت این گفتار، توجیه خشونت، اغتشاش و یأس خوابیده است، حرف از تحول میزنند اما مقصودشان سقوط، سرنگونی، خشونت، خونریزی، تجزیه و فروپاشی است. در مقابل تحول در کلام رهبری کارگفتی است که واجد ویژگیهای زیباییشناسانه و بلاغی است.
کارگفت تحول در بیان ایشان، به معنای جنباندن ارادهها در تغییر ضعفها و تقویت وقتها است. کارگفتی که با گفتاری زیبا، عمق و نفوذش چند برابر میشود. ماحصل تحول با چنین کارگفتی، امنیتبخشی و آرامشآور است نه هراسافکن و توزیع اضطراب.
جعفر علیاننژادی
بدون دیدگاه