گفتار منظومهوار رهبرانقلاب پیرامون مفهوم تحول، در هر سخنرانی مهم، ابعاد جدید مییابد. هر چند مفهومسازیهای نوآورانهی رهبری در پروبال دادن به امر تحول و شفافسازی آن، امر جدیدی نیست و این گفتار از سالها قبل در بیانات ایشان قابل شناسایی است، اما اگر بخواهیم به طور مشخص از ابتدای سال جاری یک شمای کلی از این پیشرفت مفهومی ارائه دهیم، کاملاً متوجه ارادهی تحولگرایانهی ایشان حتی در طرح موضوع تحول میشویم.
اگر نقطهی کانونی موضوع تحول در سخنرانی ابتدای سال ایشان را، تأکید بر «دگرگونی ضعفهای داخلی» و تبدیل آن به نقاط قوت بدانیم، در ادامهی این اتساع مفهومی، به ضرورت «آمادگی نقشآفرینی» متناسب با تحولات و تغییر نظم جدید جهانی میرسیم. سپس شاهد تعریف تحول بهعنوان نقطهی اوج و فوقانی «حرکت و فعالیت بیوقفه»، بودیم که گویا به قصد آسیبشناسی برداشتهای انتزاعی و غیرواقعی از این مفهوم بیان شد. تذکر به ضرورت نماندن در پیلهی تصمیمات متحولانه و «لزوم عمل پیگیرانه و دنبالگیری» تا پایان اجرای تصمیم با چنین هدفی بیان شد. گمان میکنم بیانات ایشان در دیدار دانشجویی دیروز، نقطهی اوج شفافسازی ایدهی تحول و افزودن ابعاد کارساز به آن بود. ایدهی «تحول مبنایی» که در نتیجه ترکیبی از سه مفهوم بلند «افقمند یا آرمانخواهی»، «امیدواری» و «عقلانیت» است، طرح شد تا منجر به اعتماد به نفس و احساس عزت در جوانان و دانشجویان به منظور «تحول در ذهن و واقعیت جامعه»ی خود و سپس «ذهن و واقعیت جهان» شود. به بیان شیوای ایشان آرمانخواهی «موتور» ایجاد چنین تحولی، امید «سوخت» این موتور و عقلانیت «فرمان» موتور تحولخواهی و حرکت است.
در کنار این دلالتهای آشکار از مفهوم تحول، دلالتهای ضمنی دیگری نیز قابل فهم است که با اندکی تأمل میتواند به تکمیل نقشهی راه تحولخواهی بینجامد. قبلا به سه معنا یا دلالت ضمنی یا پنهان در یادداشت «کشف معانی پنهان از گفتمان تحول» پرداختهایم، در ادامهی این یادداشت به دو معنای دیگر از آن معنای پنهان خواهیم پرداخت:
اول. تحول مبتنی بر اشتراک در مسائل در برابر تحول مبتنی بر عدم توافق
اصالت یافتن و اولویت دادن به تغییر ضعفها در خوانش رهبری از تحول، دارای یک معنای ظریف بوده که شایستهی دقت است. چنین رویکردی ناشی از حساسیت مثبت ایشان به موضوع نقد و منتقد است. ماحصل چنین رویکردی پیداکردن اشتراکات با کسانی است که زبان نقدشان تندتر از زبان تعریف و تمجید است. به نظر میآید معنای چنین برداشتی، اشتراک در مسائل باشد. اگر نمیتوان در خصوص قوت دانستن برخی مؤلفهها به یک اشتراک حداکثری رسید، اما در مسألهی دانستن ضعفها میتوان تا حدود زیادی این اشتراک را حاصل کرد. میماند نوع مواجهه، روایت و خوانش ضعفها که طبیعتا نباید انفعالی باشد. یعنی نباید منجر به تجدیدنظر در اصل یک سیستم یا عدول از برخی اصول شود بلکه باید نقد ضعفها و دیدن مسائل، همچون هشداری به صاحبان حرفهای بیعمل تلقیشده و زمینهی اقدام و یا مطالبهی رفع ضعف و حل مسأله را فراهم آورد.
در مقابل این رویکرد، یعنی فراخوان حداکثری وحدت روی مسائل و ضعفها، نیروهای معارض اولا خواهان ایجاد جریانی در ضعف دانستن قوتها و ثانیا تشکیل جبههای در حمله به ریشههای چنین نقاط قوتی است. طبیعتا در چنین اقدامی امکان ایجاد اتحاد، ممتنع میشود، بلکه آنچه جریان مییابد سیاست «عدم توافق» است. خواهی نخواهی در همان ابتدا بخشهای عظیمی از جمعیت مردم، کنار گذاشته شده و یا معارض محسوب میشوند. اولین نقطهی اختلافی در میان جریانات معارض در تعریف آنان از مفهوم مردم نمایان میشود، اینکه آنها چه کسانی هستند؟ عدم توافق روی تعاریف، اولین و کوچکترین پیامد چنین برداشت معیوبی از مفهوم تحول است.
دوم. تحول به معنای حرکتی جدی در مقابل تحول به معنای حرکتی ناقص، جزئی و خاص
عنصر جدیت، یکی از بارزترین ویژگیهای این ارادهی تحولخواهانه است. رهبری در ابتدای سال ۱۴۰۱ حرکت تحولی را حرکت جدی دانسته بودند که هم جامع، هم کلی و هم عمومی است. واقعیت آن است که تحول به معنای حرکت جدی تنها وقتی معنادار میشود که هم حائز جامعترین نگاه بوده، هم کلیترین و مهمترین مسائل را در نظر بگیرید و هم شامل بیشترین میزان جمعیتها شود. بنابراین یک ارادهی تحولخواهانه باید سیاستهای خود را طوری تنظیم کند و فروع حکمرانی را طوری با اصل تحول تطبیق دهد که همزمان به نفع مردم، ایران و نظام تمام شود.
هر ارادهای که تنها معطوف به یکی از این سه ضلع باشد، مسلما یک خواست متحولانه نیست. چرا که اولا در واقعیت صحنهی تفکیکی بین این سه ضلع قابل اشاره نیست و ثانیا در تجربه جمهوری اسلامی فرض وجود هر کدام از این سه ضلع بدون ضلع دیگر ناممکن است. با همین شاخص میتوان ارادهی تحولخواهانه معارض را مورد سنجه قرار داد.
واقعیت آن است که با این نگاه، هر اقدام یا عملیات آنان در خوشبینانهترین حالت ممکن جزئی، ناقص و خاص است. نه تنها خیر عمومی را به ارمغان نمیآورد که تبدیل به شرارتی علیه مردم، ایران و نظام میشود. در همین حوادث اخیر، چنین خبط و خطاهایی کم دیده نشد. وقتی از ایران میگفتند، بخش اعظمی از مردم را جدا میکردند، وقتی از حق مردم دم میزدند، از شأن ایران میکاستند. حتی برای براندازی و فروپاشی نظام، ابایی از قربانی کردن مردم و تجزیهی خاک وطن نداشتند.
جعفر علیاننژادی
بدون دیدگاه