«خروج از اتحادیه اروپا یعنی چه؟» این پرتکرارترین سؤالی بود که مردم انگلیس بعد از رأی دادن به خروج از اتحادیه اروپا در یک «رفراندوم سراسری» در گوگل پرسیده بودند! موضوعی که حیرت جامعهشناسان و کارشناسان سیاسی را به همراه داشت. سؤالات پرتکرار بعدی هنوز عجیبتر بود: «اتحادیهی اروپا چیست؟»، «اکنون که از اتحادیهی اروپا خارج شدهایم، چه اتفاقی میافتد؟»
مردم این کشور چند ماه درگیر رفراندومی برای ماندن یا نماندن کشورشان در اتحادیهی اروپا بودند و یک دوقطبی شدید حول آن شکل گرفته بود؛ طرفداران دو گروه، روزها در خیابان روبروی هم صفآرایی کرده بودند، بیش از ۳۳ میلیون در رفراندوم شرکت کردند و در نهایت ۱۷ میلیون نفر به خروج انگلیس از اتحادیهی اروپا رأی مثبت داده بودند. در پی این نتیجه، دیوید کامرون از نخستوزیری کنار رفته و ترزا می جای او را گرفته بود؛ و تمام اینها تبعات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی متعددی را بههمراه داشت. اما حالا بعد از تصمیمگیری دربارهی یکی از حساسترین موضوعات این کشور که بر روی آیندهی اقتصادی تأثیری شگرفت داشت، مردم تازه داشتند در موتور جستوجو، دنبال معنای برگزیت و اتحادیهی اروپا میگشتند!
یکی از اصلیترین دلایلی که به شکلگرفتن یک دوقطبی هیجانی دامن زده بود، اطلاعات غلطی بود که سیاسیون با سوءاستفاده از ناآگاهی مردم، به خورد جامعه داده بودند. روزنامهی فرانسوی لوفیگارو بعدتر با انتشار گزارشی، چندین نمونهی بارز از انتشار گستردهی اطلاعات غیرواقعی را در سال ۲۰۱۶ میلادی مطرح و ابعاد آن را بررسی كرد. بر اساس این گزارش، همهپرسی انگلیس برای خروج از اتحادیه اروپا بهعنوان یكی از بزرگترین تحولات جهان در سال جاری میلادی، از انتشار گستردهی اخبار غیرواقعی متأثر شده بود.
فضای دوقطبی و اطلاعات غلطی که در بازهی منتهی به رفراندوم در حال انتشار بود، به واکنشهای شدید در درون خود انگلیس هم منجر شده بود. كمیتهی منتخب دارایی (خزانهداری) مجلس عوام در گزارشی طرفداران و مخالفان خروج انگلیس از اتحادیهی اروپا را به مبالغهگویی، ارائهی فرضیههای غیرمحتمل و گمراه كردن مردم كشور متهم كرد. این كمیتهی فراحزبی تصریح كرده بود كه مبالغهگویی و ارائهی فرضیههای غیرواقعی سبب شده است كه رأیدهندگان انگلیسی در همهپرسی دچار گمراهی و سردرگمی شوند.
روزنامهی شرق که این روزها مدافع سرسخت رفراندوم در ایران است، در وصف اتفاقی که آن روزها در انگلیس روی داده بود اینطور نوشت: «آنچه در سال ۲۰۱۶ اتفاق افتاد، باعث شد بسیاری بهویژه «متخصصان» و «دانشمندان» به فکر بازگشت به آغوش سرد «سیاست» بیفتند؛ چیزی که به صورت سنتی خود را از آن مبرا میدانستند و همیشه از گفتنش طفره میرفتند. این دو رخداد از آن نظر برایشان تلنگری جدی بود که نمیفهمیدند چرا توصیههای علمی و کارشناسیشان در برهههای حساسی مثل رفراندوم، اثرگذاری پیشین را در سطح جامعه ندارد که اگر میداشت، نمیشد آنچه که شد. در جامعه اما حرفهای جدیدی هم به گوششان میرسید؛ حرف از دورانی جدید؛ دورانی که حتی نام و عنوانش، دل آنها را بهعنوان کسانی که خود را همیشه رسولان و محافظان «حقیقت» میدانستند، بهشدت میلرزاند؛ «دوران پساحقیقت».
این موضوع تا مدتها در مرکز توجه محققان قرار گرفت و تبدیل به یکی از نمادهای اصلی دوران «پساحقیقت» (Post Truth) شد. عصری که مهمترین ویژگی آن اینطور بیان شده است: دورهای در سپهر سیاسی که در آن «فکت»ها و همهی آنچه ما بهعنوان واقعیتهای عینی میشناسیم (که غالبا از سوی متخصصان و دانشمندان علوم مختلف صورتبندی میشوند) تأثیر کمتری در شکلدادن به افکار عمومی دارند. درعوض این «احساسات» و «باورهای شخصی» هستند که به تصمیمگیریهای درونی یک جامعه جهت و معنا میدهند. جالب اینکه ۷ سال بعد و در سال ۲۰۲۳ یک نظرسنجی توسط دپارتمان تحقیقاتی «استاتیستا» انجام شد و از مردم بریتانیا این سؤال پرسیده شده بود که خروج از اتحادیهی اروپا کار درستی بود یا نه؟ و ۵۳ درصد از شرکتکنندگان عنوان کردند تصمیم اشتباهی بوده است!
این رفراندوم به یکی از شاخصترین نمونهها در ادبیات سیاسی جهان بود که نشان میداد گویا مراجعه به آرای عمومی در موضوعات تخصصی نیاز به بازنگری جدی دارد.
سیده راضیه حسینی
بدون دیدگاه