«مقالات بیاعتبار نیویورکتایمز در مورد ادعای وجود ذخایر سلاحهای شیمیایی نزد رژیم صدام حسین (که در سال ۲۰۰۳ بهعنوان توجیهی برای مداخلهی نافرجام و ناموفق ایالات متحده در عراق استفاده شد) مسلما سابقهای بسیار بد بود که مردم را دچار شک و تردید کرد. این اشتباه بدنامکننده از سوی یک نهاد رسانهای قدیمی و روزنامه معتبر، منجر به وقوع پدیدهب انکار [در بین افکار_عمومی شد]»
جملهی فوق، بخشی از کتابی است که «گابریل کوزنتینو» پژوهشگر بینالمللی در سال ۲۰۲۰ در مورد پدیدهی «پساحقیقت» نوشته است؛ پساحقیقت یعنی دورهای که حقیقت در آن بیاعتبار شده و با یک ویژگی مهم شناخته میشود: «بیاعتبار شدن فکتهای مستند و قابل راستیآزمایی در نزد افکار عمومی».
چند سالی است، یک تلاش جهانی برای مواجهه با تبعات «پساحقیقت» شکل گرفته است؛ برای اینکه شواهد متقن و قابل صحتسنجی، دوباره بین افکار عمومی معتبر شود و استدلالهای منطقی مبنای قضاوت و تصمیم مردم باشد. اساتید رسانه در دانشگاههای معتبر دنیا، یکی از ضروریترین اتفاقات برای کمشدن اخبارجعلی و تبعات آن را بازیابی اعتماد به رسانههای رسمی و ژورنالیسم اصیل میدانند؛ اما بزرگترین ضربه به این نیاز حیاتی را نه گسترش هر روزه شبکههای اجتماعی، بلکه خطاهای خود رسانههای رسمی میزنند. گزارش رسانهای مثل نیویورکتایمز که بعد از زمینهسازی برای حملهی نظامی به عراق، دروغ از آب در آمد، یک نمونهی مشهور از آن است. البته همین رویه را نیویورکتایمز در زمان اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ در ایران نیز در پیش گرفت؛ ادعاهای عجیبی مانند «بیماری سخت رهبر ایران» و «تبدیلشدن تهران به شهر ارواح»، نمونههایی از گزارشهای این رسانه بود که در مدت زمان کوتاهی، جعلیبودن آن مشخص شد.
این رویه را حالا بیبیسی ورلد هم ظاهرا در پیش گرفته و روزهای گذشته باعث تعجب پژوهشگران حوزهی رسانه شد؛ انتشار گزارشی غیرمستند دربارهی نیکاشاکرمی که در متنش نهتنها از شواهد متقن و قابل صحتسنجی خبری نیست بلکه اسناد ساختگی منتشرشده در آن، توسط کاربران در شبکههای اجتماعی مورد تمسخر واقع شده است.
در عصر پساحقیقت، این رویهی رسانههای سابقا معتبر، ضربهی جبرانناپذیری است به تلاشهایی که در سطح جهانی برای مقابله با اخبار جعلی و برگردان مرجعیت به روزنامهنگاری اصیل صورت میگیرد؛ خنجری بر پشت اعتمادِ افکار عمومی به رسانههای رسمی.
بدون دیدگاه