سرتان سلامت باشد…
چه اشکهای از روی غمی که برای رفتنتان ریخته نشد. چه اشکهای از روی شوقی که برای آمدنتان جاری نشد. چه بغضهایی که روی تخت تک نفره خوابگاه نترکید. چه خندههایی که ناخودآگاه روی لبانتان نیامد. چه فکرهایی که توی سرتان نچرخید. چه غمهای غربتی که توی دلتان نیفتاد. چه خانههایی که با نبودنتان سوت و کور نشد. چه سکوتهایی که با صدای پا کوبیدنتان شکسته نشد. چه برجکهایی که با بودنتان تنها نماند. چه تفنگهایی که در آغوش خستهتان آرامیده نشد…
سرتان سلامت باشد…
دلمان میخواست کلاه از سر برداریم. دلمان میخواست از زمین و زمان گلایه کنیم که چقدر میشد «مرد شدن» را بهتر به شما آموزش داد. «سربازی» را با کیفیتتر از یک کارگاه چند ماهه آموزش اصول جنگی ادامه داد. چقدر میشد شیرینتر کرد این سربازی اجباری را اما امروز روز شماست. امروز دلمان تماشای خندههایتان را میخواهد.
دلمان میخواهد با موچین لحظات شاد سربازی را از تمام آن بالا و پایینهای چند ماهه بیرون بکشیم. بگذاریم این ۲۴ ساعت برای شما باشد. ما پا بکوبیم مقابل چشم شما. دست بگذاریم گیجگاهمان به احترام شما. به احترام کسانی که بخشی از امنیت این روزها را مدیون شما هستیم.
امروز درجههای روی شانههایتان را نادیده بگیریم. خطهایشان، ستارههایشان را نشماریم. امروز همه ما به احترام شما خبردار ایستادهایم. امروز روز شماست. سرتان سلامت باید «سربازان ایران»، « سربازان میهن».
بدون دیدگاه