️«مردم» چه کسانی هستند؟ پاسخهای زیادی به این سؤال میتوان داد. یکی از شایعترین پاسخها، آن است که ببینیم این مردم به چه درد میخوردند. بنابراین اگر سؤال ما این باشد که چه مردمی مفیدتر هستند، طبیعتاً پاسخ ارائهشده، تعریفی از مردم است که همهی جمعیتها را در بر نمیگیرد، و چه بسا در جامعهای واحد زیادی از مردم خارج از معنا و تعریف ارائهشده قرار بگیرند.
️مثلا در تفکر سرمایهداری کسانی مردم نامیده میشوند که به فضیلت «انباشت سرمایه» التزام فکری و عملی داشته باشند. حتی قشر کارگر. طبیعتاً مردمی که باقی میمانند مردم کامل و بالغ نیستند، طردشدگانی هستند که دولت باید به عنوان عناصری نابالغ مورد حمایت، هدایت، کنترل و مدیریت قرار دهد. یا در تفکر چپ سنتی، مردمی مردم هستند که تودهای باشند با قابلیت بسیج شدن. برعکس آن در تفکر چپ نو، مردمی مردم هستند که انبوههای باشند بیشکل و متفرد.
️هر چند شاید بخشی از پاسخ به سؤال اینکه مردم چه کسانی هستند، فهم همین کارایی مردم در رابطه با نظام سیاسی باشد، اما تکمیل این پاسخ در گرو فهم این است که مردم برای چه مردم هستند؟ پاسخ به این سؤال ما را به جواب نهایی نزدیک می کند، مردم باید برای چیزی مردم شده باشند که اگر تبدیل به مردم نمیشدند، آن چیز ممکن نبود. پاسخ در یک کلمهی کلیدی و پر معناست: آن چیز «سعادت» است. حصول سعادت بدون «اجتماع انسانها» یا «مردم شدن» افراد ممکن نیست. منطقا سعادت باید در جایی اتفاق بیافتد، نیاز به مکانی دارد، آن جا و مکان کجاست؟ جایی که مردم خود آن را میسازند، مکانی که خود مردم در ساخت آن مشارکت دارند: «مدینه».
️اگر بخواهیم در یک جمله به جواب نهایی برسیم باید بگوییم مردم کسانی هستند که در مدینه به دنبال سعادت خود هستند. سعادت دنیوی یا اخروی تنها در مدینهای ممکن است که در آن افراد، مردم شده باشند، نه توده یا انبوهه یا سرمایهدار. بنابراین هر مدینهای نمیتواند مردم را به سعادت برساند. به بیان دیگر تنها در برخی از مدینهها میتوان سراغ مردم سعادتمند را گرفت. مدینهای که در آن مردم تنها تصمیم گرفته باشند به تعالی دنیوی و اخروی برسند، بهترین راهنما را در پیروی از عقل میجویند. عقول رشد کند، مردم و جوامع هم رشد میکنند. اما هیچ عقلی هیچگاه به کمال و نهایت خود نمیرسد، اما آیا میتوان سعادت مردم را متوقف بر عقول به کمال نرسیده کرد؟
پاسخ به این سؤال، نیاز به یک امر یقینی را در مردم ایجاد می کند، باید چیزی فراتر از محاسبه دودوتا چهارتای مردم باشد. چیزی که بتواند به یاری عقل حسابگر آنان بیاید. چیزی که حاضر باشند با وجودی که عقلشان به آن نمیرسد، به آن تکیه کنند. آیا چنین چیزی وجود دارد؟ پاسخ به این سؤال نیز گره کور رسیدن به سعادت رسیدن را باز میکند. مردم در مدینهای سعادتمند میشوند که هم «عقلی» باشد هم «یقینی». عقل نمیتواند همیشه یقین حاصل کند. یقین هم تنها وقتی شکل میگیرد که مردمی تصمیم بگیرند در مدینهای، هم عقل را پاس بدارند، هم چیزی که یقین را میآورد.
✍️ جعفر علیاننژادی
بدون دیدگاه