️ سال ها پیش که بازی روسری را راه انداخت، شاید کمتر کسی او را میشناخت. اما به یمن وطنفروشی و خوشخدمتی به کدخدا و تریبونهای پشت سر هم در هر رسانهی معاندی که میشد، سبب شد تا کمکم اسم مسیح علینژاد را بیش از قبل بشنویم. معصومه علینژاد قمی کلایی که حتی از نام اصلی خود نیز ابا دارد و نمی تواند هویت وجودی اولیهی خود را بپذیرد، مدتهاست در شبکهی اپوزیسیون ایران، بلندگویی معترضان را بر عهده گرفته است. جریانی که دشمنی خود را نه تنها با کشور، که با مردم ایران نیز به صورت واضحی نمایان کرده است.
️ علینژاد سال گذشته بیش از پیش خود را بهعنوان لیدری معرفی کرد که می خواهد ایران را نجات بدهد! پروژهی براندازی که البته غیر از این فرد، لیدرهای متعددی داشت که هرکدام قصهی غمانگیزی برای خود رقم زدند. کدخدا که دید علینژاد فاقد هرگونه جذابیت فیزیولوژیکی است، برایش هوو آورد و کنارش، نازنین بنیادی را گذاشت، بلکه بتوانند پروژهی براندازی را جلو ببرند. اما از قضا سرکنگبین صفرا فزود و هووها به جان هم افتادند و مهمترین عاقبت و شاید خندهدارترین آن، دعوای داخلی خود این لیدرهای بادکنکی بود که حتی نتوانستند چند ماه در یک اتاق دربسته، کنار هم به خوبی و خوشی بگذرانند چه برسد که بخواهند ایران را نجات بدهند.
اما در این بین، علینژاد اوضاع وخیمتری داشت. پس از شکست پروژهی براندازی ۱۴۰۲، ظاهرا از چشم کدخدای مهربان افتاد. برای همین ناگهان خبر از ترور خود داد. قرار بود به او حمله شود و او را در گوشه ای خفت کنند که البته هیچگاه این اتفاق رخ نداد. اینکه چگونه و از کجا فهمیده بود قرار است ترور شود را احتمالا میتوان از تراپیست یا دکتر او جویا شد. پس از مدت کوتاهی، خبر جدیدی برای ماندن در صدر اخبار برای خود ساخت. این بار پلیس آمریکا قرار شد تا او را درگیر محدودیتی شبهزندان کند! علینژاد اما باز هم نتوانست بیش از چند روز در خبرها جا خوش کند. علینژادی که کمتر از یک سال پیش تمام حرفهایش مملو از بد و بیراه و مواضعی تند و تیز بود اما یکباره رنگ عوض کرد و از چهرهای رادیکال برانداز، خود را به قالب یک خوانندهی گوگولی، با لباسی مستهجن درآورد. خوانندهای که نه تنها فالش میخواند بلکه مثل تمام متن، تمام زندگیاش هم فالش بود. انگار علینژاد میخواهد هرطور که شده، ثابت کند هنوز هست و هنوز اثرگذار است. شاید روزی دیگر به قیمت عریان شدن…
سارا مصطفوی
بدون دیدگاه