شاید دروغ گوبلزی را شنیده باشید. تکنیک دروغ بزرگ یا دروغ گوبلزی را اولین‌بار «پاول یوزف گوبلز» ابداع کرد. او در مقطعی از تاریخ، یکی از دستیاران آدولف هیتلر و وزیر روشنگری و تبلیغات بود و بسیاری از سخنرانی‌های نازی‌ها را به خاطر توانایی القاء مطالب به مخاطب، به‌عهده گرفت.

ماشین پروپاگاندایی که او به کار می‌بست، از طریق فیلم، رادیو، موسیقی، تلفیق رسانه و سیاست و عموماً پوستر و هنر ارائه می‌شد. از این ماشین برای افزایش روحیه‌ی کارگران استفاده کرده تا به آنها بخوراند که در خط مقدم جبهه قرار دارند. برخی از پوسترها شامل شعارهایی می‌شد از قبیل «مردم برخواهند خاست»، «نان و آزادی»، «پیش به سوی تجدید قدرت!»، که همیشه روی پوسترهای پررنگ و لعاب با رنگ قرمز نوشته می‌شدند. شعارهایی کوتاه‌ که به‌راحتی می‌شد به خاطر سپرد.

او معتقد بود که دروغ باید بزرگ باشد و با پافشاری بر آن می‌توان حرف‌های غیرواقع را برای مخاطب قابل قبول کرد. گوبلز در این زمینه می‌گوید: «اساس پروپاگاندا بر آن است که یک ایده را چنان به مردم صادقانه القا کنید که در نهایت، تسلیم آن شده و مطلقاً به آن ایمان آورده و هرگز نتوانند از آن بگریزند.» به‌همین‌خاطر او با احاطه‌ای که بر حاکمیت بر رسانه‌ها و فرهنگ آلمان داشت کاری کرد که عمده‌ی مردم بتوانند از رادیو استفاده کنند. این یعنی با افزایش میزان استفاده‌ی رادیو در آلمان، هم رسانه را ایجاد کرد و هم مردم را سرگرم کرد.

بر مبنای مفاهیم «دروغ گوبلزی»، دروغ هر چه باورناپذیر‌تر و وقیحانه‌تر باشد زودتر درجامعه مقبول می‌شود. هر چند پذیرفتن این نکته سخت است ولی دانشمندان علم عملیات روانی معتقدند در صورتی‌که یک دروغ بزرگ این دو شرط را داشته باشد، نسبت به دروغ‌های کوچک‌تر، قابل باورتر است. تجربه‌ی این روزها ثابت کرده که دروغ‌های بزرگی که بیشتر تکرار می‌شوند زودتر پذیرفته می‌شوند.

دیروز رادیو، و این روزها که بسیاری از رسانه‌ها، هم در فضای مجازی و هم در شبکه‌های ماهواره‌ای در تلاشند تا فضای کشور را متشنج کنند یکی از مهم‌ترین تکنیک‌های استفاده شده همین تکنیک «دروغ بزرگ» یا «دروغ گوبلز» است. از سویی نیروهای میدانی اغتشاش‌گران با برنامه‌ریزی قبلی و پشتیبانی سرویس‌های اطلاعاتی غربی در تلاشند تا اوضاع کشور همچنان در حالت امنیتی و اضطراری قرار داشته باشد، و از سوی دیگر رسانه‌های معاند با دروغ‌های بزرگ و شاخدار پروژه‌ی کشته‌سازی، سعی دارند تصویری هیولاوار از نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی نشان دهند.

به‌طور‌مثال نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیل‌زاده دو دختری بودند که همزمان با جریان شکل‌گیری تجمعات به‌دلایلی غیر از حضور در اغتشاشات، از دنیا رفته‌اند ولی رسانه‌های معاند یک‌صدا در تلاشند تا با بازی‌گرفتن احساسات مردم، رقم خوردن زمینه‌ی مرگ این دو را به نیروی انتظامی نسبت دهند. این رسانه‌ها در تلاشند حتی مسئولیت اقداماتی تروریستی نظیر ماجرای شاهچراغ که داعش بارها از این عملیات به‌عنوان یکی از دستاوردهایش در ایران یاد کرده است را هم گردن جمهوری اسلامی ایران بیندازند!

شاید یکی از بهترین راه‌های مبارزه با موج رسانه‌ای دشمن علیه ایران و دروغ‌های گوبلزی آنان، افزایش سواد رسانه‌ای مردم باشد؛ سوادی که اگر کسب آن در سال‌های گذشته در بین مردم مغفول نمی‌ماند این روزها جامعه با مشکلات کمتری روبرو بود.

 

محمدجواد قائدی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *