شاپور بختیار کتابی دارد به نام «یکرنگی»؛ این کتاب بهنوعی مهمترین سند برای شناخت شخصیت او و اهداف و انگیزههایش است. بختیار در این کتاب، چهرهای مثبت و منطقی از صدام حسین ارائه میکند. او جزایر سهگانه تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی را متعلق به اعراب میداند و میگوید که اگر دوباره به قدرت برسد، آنها را واگذار میکند!
بختیار در کتاب یکرنگی، با تبرئهی صدام و رژیم بعث عراق و حامیان او، ایران را متهم به آغازگری جنگ میکند! شاپور بختیار با هدف جلب کمک و حمایت صدام برای بازگشت او به قدرت، درصدد توجیه حملهی صدام به ایران بود و اقدام او را منطقی و موجه جلوه میداد. ادعایی که با اظهارات صدام و فرماندهان نظامی و مسئولان سیاسی عراقی نیز در ضدیت بود. روایت هفده شخصیت ردهبالای عراقی و بعضا ایرانی که در آن دوران مسئولیت داشتند، گواه آن است که صدام و رژیم بعث، از هر جهت مهیا و آمادهی حمله به ایران بود؛ چه بعد از وقوع انقلاب و چه قبل از آن.
صرفنظر از دلایل رد این ادعا و اثبات تهاجم رژیم بعث به ایران با گزارش رسمی سازمان ملل در اوایل دههی هفتاد، این سؤال قابل طرح است که در آغاز جنگ هشت ساله علیه ایران، بختیار و سلطنتطلبها کجا بودند و چه میکردند؟ سؤالی که در این سالها چندان به آن پرداخته نشده است.
براساس اسناد و شواهد در دسترس، در پیش و آغاز جنگ تحمیلی، شاپور بختیار، غلامعلی اویسی و حتی فرح پهلوی، آشکار و پنهان از صدام حمایت کردهاند. صدام پناهگاه و حامی مالی بختیار و گروه او بود. این کمک از سال ۵۸ تا ۶۹ ادامه داشت؛ مبلغی در حدود پنجاه میلیون دلار، بهعلاوه دویست هزار دلار بهطور ماهیانه!
ردپای دیگر سلطنتطلبها و بختیار را میتوان در کودتای نقاب، با سرواژه «نجات قیام ایران بزرگ»، دید. کودتای نقاب در تیر ۵۹، طرحی بود با پشتیبانی صدام و با عاملیت بختیار و سلطنتطلبهای داخلی. در طرح این کودتا بنا بود با ورود هواپیماهای نظامی عراق به ایران، جنگندههای ایرانی از پایگاه هوایی شهید نوژهی همدان به مقابله با آنها بروند؛ ولی بهجای مقابله با آنها، اهدافی همچون جماران و فرودگاه مهرآباد و مراکز دولتی مهم را بمباران کنند و سپس با سرنگونی دولت انقلاب، بختیار و اویسی به قدرت برسند. جالب آنجاست که بختیار علیرغم شیفتگیاش به محمد مصدق که خود با کودتای آمریکا و سلطنت پهلوی از قدرت حذف شد، هزینهی کودتای نقاب را از صدام و اشرف پهلوی و اسدالله رشیدیان دریافت کرد! بعید بهنظر میرسد که آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی و عربی نیز از برنامهی کودتا و ساعت صفر آن بیخبر بوده باشند.
جای دیگری که میتوان حضور بختیار را دید در آستانهی حملهی ارتش بعث به ایران است. به گفته خود بختیار، او در بازه یک سال پیش از آغاز جنگ، حداقل پنج بار به عراق سفر کرده است. او به همراه غلامعلی اویسی و جورج براون، وزیرخارجهی سابق انگلیس، با صدام جلسه داشتهاند. در همین جلسات بختیار به صدام گفته بود: «جنگ با ایران برای ارتش عراق مثل تفریح و تفنن است… ایران از درون فرو پاشیده است… ارتش آمادگی دفاع ندارد… نیروی هوایی دچار بحران و مشکلات است.» بخشی از آنچه در تحلیل صدام دربارهی وضعیت ارتش ایران مؤثر بوده، اطلاعات اویسی و بختیار بوده.
ردپای دیگر بختیار در ملاقاتهای او با افسران مختلف سیا است. او در این ملاقاتها به آنها دربارهی زمان سرنگونی جمهوری اسلامی ایران وعده میداده است؛ وعدههایی غالبا چندماهه! این مسئله بعدها باعث شده بود که تحلیل سیا از بختیار، مردی با وعدههای سرخرمنی باشد! همچنین براساس سندهای منتشرشده توسط آمریکا، بختیار با برزان التکریتی، برادر ناتنی صدام و رئیس دستگاه امنیتی رژیم بعث، شش ماه قبل از آغاز جنگ، جلسات طولانی مدت داشته است. بعد از این جلسات، عوامل بختیار در خوزستان شروع به منفجرکردن لولههای نفت میکنند! در همین اسناد به تلاش صدام برای نزدیکی بیشتر بختیار و اویسی نیز اشاره شده است.
شاپور بختیار همچون صدام و دیگرانی چون مسعود رجوی و حتی جان بلتون، وهمزده و خیالآلود بود. وقتی رژیم بعث عراق دریافت که دیگر از اپوزیسیون نظامی و سیاسی باقیمانده از سلطنت پهلوی کاری ساخته نیست، هماهنگی برای حمله به ایران صورت گرفت. صدام حسین نیز کسی نبود که بدون مشورت و تأمین نظر آمریکا و شوروی، به ایران حمله نظامی کند.
متنی که خواندید برداشتی بود از کتاب «نقد تحریف مدرن» امام خمینی (جنگ ایران و عراق)» به کوشش سیدعطاالله مهاجرانی که به همت انتشارات امید ایرانیان در سال ۱۴۰۰ منتشر شد. این کتابِ ۳۶۰ صفحهای، در چهار بخش اصلی به این موضوع میپردازد که آغارگر اصلی جنگ هشت سالهی ایران و عراق، چه کسی بود؟
انگیزهی نویسنده از نگارش این کتاب نیز ناشی از جاذبهی پر کشش امام خمینی است. مهاجرانی که تجربهی مسئولیت دولتی خود را از دههی شصت آغاز کرده، امام خمینی را نه فقط به عنوان یک رهبر سیاسی و مرجعی دینی، بلکه به عنوان مرادی عرفانی و مرشدی اخلاقی درک کرده و شیفتهی وجود او شده است؛ برای همین در این کتاب تلاش میکند تحریف نقش ایران در آغاز جنگ را نقد کند.
محمدحسین صادقی
بدون دیدگاه