آیا میتوان آگاهی خود را دید؟ این سؤالی است نامأنوس اما پر معنا. من در این یادداشت میخواهم بگویم، غالبا رفتار ما بر مبنای همین نکتهی عجیب است بیآنکه در موردش فکری کرده باشیم.
در بادی امر و به صورت بدیهی جواب ما به این سؤال آن است که آگاهی چیزی از جنس ماده یا جسم نیست که بتوان آن را دید. احتمالا میگوییم شاید با آگاهی بتوان چیزی را دید، اما خود آگاهی چیزی نیست که بشود آن را دید. برخلاف این تصور عجولانه باید گفت، در زمانهای زندگی میکنیم که آگاهی تبدیل به امری مادی شده است. برای درک این موضوع شاید لازم باشد اندکی عمیقتر شویم.
به زعم برخی از فیلسوفان اجتماعی «آگاهی مادیشده»، خصلت جامعهای است که در آن نمود بر بود، توهم بر حقیقت و تصویر بر واقعیت، رجحان یافته است. در واقع آنچه محل و موضوع شناخت ما قرار میگیرد، تصویری است که از آن چیز در ذهن ایجاد میشود و نه حاق واقعیت آن چیز. بنابراین مهمتر از تغییر واقعیت ناقص یا معیوب، اصلاح یا بهبود آن تصویر است. مثلا اهمیت زیباسازی پروفایل، بر زیبایی چهره فائق میشود. و از آن بدتر، زیباسازی چهره به جهت ثبت تصویری بهتر از آن چهره، صورت میگیرد. احراز محبوبیت نه در گرو یک عمل واقعی مؤثر، که نتیجهی یک نمایش محض غیرواقعی است.
به یک بیان گویا، افراد آزادیِ آگاهی از چیزی را تبدیل به تبعیتِ آگاهی از تصویر آن چیز میکنند. آگاهی در بند یک ناواقعیت میشود، توهم بر او حکم میراند. آزادی آگاهی لازمه عبور و فراروی از تصویر اشیاء به واقعیت بیرونی آنهاست. اما آگاهی مادی شده در مقابل تبعیت شناخت از تصاویر است. تصاویری که به واقعیت بیرونی ارجاع نمیدهند، چون آگاهی را تابع خود ساختهاند، یعنی همان چیزی که قرار است از لایهی تصاویر عبور کند را در بند کردهاند. ما آگاهی خود را میبینیم چون او را در بند تصاویر کردهایم…
✍️ جعفر علیاننژادی
بدون دیدگاه