فرض کنید در کلاسی مسئله‌ای بسیار دشوار درحال تدریس است. یکی از دانش‌آموزان کلاس ناشنوا و مابقی شنوا هستند. بعد از اتمام آموزش هیچکس در کلاس مسئله را یاد نگرفته است؛ به دو علت:
– ناشنوا علت را در نشنیدن می‌داند
– شنوا در سخت و دشوار بودن مسئله
موضوع این است، فرد ناشنوا تصور میکند فقط اوست که مسئله را متوجه نشده چون نمی‌تواند مثل سایر همکلاسی‌هایش بشنود. درحالی‌که ویژگی مسئله‌ی تدریس شده دشواری و پیچیدگی آن است و هیچ‌کدام از دانش‌آموزان کلاس، مطلب را یاد نگرفته‌اند.
فرد ناشنوا مسئله‌ای سخت و پیچیده که باید برای آموختنش تلاش کرد را به عدم وجود توانایی در شنیدن تعمیم داده است درحالی‌که اگر این نسبت را به دشواری مسئله بدهد راحت‌تر و زودتر از دیگران یاد خواهد گرفت. البته که نمی‌توان از سختی نشنیدن چشم‌پوشی کرد اما بحث بر سر وجود «باور» است اینکه ناشنوا باور کند می‌تواند و این دشواری برای همه وجود دارد.
خیلی از ما در نقش همان ناشنوای کلاس حاضر می‌شویم و انجام خیلی از امور را به عدم توانایی نسبت می‌دهیم درحالی‌که کار مورد نظر بالذات سخت است، برای عموم هم سخت است و شاید ناتوانی ما سختی را مضاعف کند اما مانع نمی‌شود.
بنابراین اگر از نقش ناشنوای کلاس خارج نشویم عدم‌ ناتوانی در ما ریشه می‌دواند. کم‌‌کم دنبال کسانی می‌گردیم که مثل خودمان باشند. اینگونه ما یک جامعه‌ی اقلیت ساخته‌ایم که باور کرده بخاطر تفاوتش نمی‌تواند به مقصود برسد. از یک منظر، همه‌ی ما با توجه به شرایط خودمان عضوی از یک جامعه اقلیت محسوب می‌شویم مثل جامعه‌ی ناشنوایان، معلولین، زنان، مردان. اما نباید جامعه‌ی اقلیتی که شکل داده‌ایم از جامعه‌ی اکثریت خودش را جدا بداند. جوامع اکثریت از کنار هم قرار گرفتن جوامع اقلیتِ متنوع ساخته می‌شود و این ‌دو باید در تعامل با‌هم باشند.
کُدا قصه‌ی دختری است که تمام اعضای خانواده‌اش ناشنوا هستند و او نقش مترجم و رابط خانواده با دیگران را ایفا می‌کند. پدرش تصور می‌کند آنها نمی‌توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند و دیگران هم از او و خانواده‌اش خوششان نمی‌آید زیرا او نمی‌شنود و بقیه مردم می‌شنوند. به‌همین علت از دخترش برای تمام امور ارتباطی کمک می‌گیرد. در میانه‌ی فیلم دختر خانواده متوجه می‌شود در موسیقی استعداد دارد و برای تحصیل باید به دانشگاه موسیقی برود اما او تنها پناه خانواده‌اش است و می‌خواهد پا به دنیایی بگذارد که برای اعضای خانواده‌اش ناشناخته و پیچیده است. تلاش دختر برای تفهیم مسئله‌ی صدا به اعضای خانواده‌ کمکی است در جهت پیوند آنها به جامعه‌ی اکثریت.
کُدا فیلمی است که در عین سادگی توانسته مسائل مختلفی را بررسی کند و به جوانب مختلفی بپردازد. از جمله مفهوم خانواده و پیوستگی و همبستگی مدام. بدین‌ معنا‌ که هر اتفاقی رقم بخورد تمام اعضای خانواده از یکدیگر حمایت می‌کنند. در نهایت کُدا پیوند و آشتی جوامع اقلیت است با جوامع اکثریت.
شما بعد از دیدن فیلم، حس فردی را دارید که عمری ظروف قدیمی خود را به گوشه‌ای انداخته و چه بسا خجالت می‌کشیده از آنها استفاده کند و حالا فهمیده ظروف قیمتی‌ و زیبایند به‌طوری که مردم آرزوی داشتنش را دارند. کُدا را ببینید و اگر دیده‌اید دوباره ببینید.

✍️شکوفه‌ سادات مرجانی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *