احتمالا ماجرای روزهای اخیر، با اعصاب همهی ماها بازی کرده و همه را ناراحت کرده است. بعید است کسی در ایران پیدا شود که از این اتفاق پیشآمده خوشحال باشد، آن هم برای ما ایرانیهایی که در روزهای سختی و خوشحالی نشان دادهایم چگونه دردهای دیگران دردهای ماست و شادیهای آنان هم شادیهای ما. اما در این مطلب میخواهم چند قدم از ماجرا دورتر شوم و چیز دیگری بگویم. بنابراین اگر حال و حوصلهی خواندن ندارید، بیخیال مطالعهی مابقی متن شوید.
دیروز داشتم با خودم فکر میکردم که روزانه هزاران نفر مرد و زن و کودک در غرب و شرق عالم، باگناه و بیگناه کشته میشوند و کک کسی هم نمیگزد. در قسمت عمدهای از این کشتارها، چشمآبیهای غربی، مستقیم و غیرمستقیم دخالت دارند، در افغانستان، پاکستان، فلسطین، سوریه، عراق، یمن، لیبی، نیجریه و…، اما کمتر رسانهای هست که به اینها ضریب بدهد. رسانههای غربی حتی به اتفاقات و حوادث تلخ خود نیز آنگونه که باید ضریب نمیدهند، مانند همین اعتراضات اخیری که در مرگ ملکهی انگلیس اتفاق افتاده، اما شما تصویری کاملا زیبا و جذاب از بدرقهی ملکه را در رسانهها میبینید.
اما چرا وقتی پای ایران به میان میآید، یکهو همهچیز تغییر میکند؟ چرا انگار رسانهها با یکدیگر رقابت دارند تا تصویر بدتر و اسفناکتری به افکار عمومی داخلی و بینالمللی نشان دهند؟ چرا یک اتفاق کوچک، تبدیل به بزرگترین بحران بشر از عصر غارنشینی تا برجنشینی میشود؟ به نظرم، جواب در فهم یک سناریوی مهم و کلیدی و البته دائمی نهفته است: سناریوی آشوب!
بیایید چند سال به عقب برگردیم: شهریورماه ۹۶، جَرد کوشنر، داماد یهودی و مشاور شخصی دونالد ترامپ با محمد بن سلمان در کاخ پادشاهی ریاض دیدار کردند. دیداری که تا بامداد صبح روز بعد به درازا کشید و حاوی توافقاتی میان نمایندگان این دو کشور، بر سر موضوعات منطقهای بود. اسرائیل شامیر، کارشناس اسرائیلی برای وبسایت «تسارگراد» روسیه، دربارهی محتوای این دیدار چنین گفت: «محمد بن سلمان، یکی از تندروترین مخالفان ایران در عربستان است. او حاضر است برای پیروزی بر ایران که آن را دشمن درجهی یک عربستان میداند، دست به هر کاری بزند. حتی حاضر است با اسرائیل که دشمن همهی اعراب محسوب میشود نیز متحد شود.»
وی سپس چنین گفت که «در این دیدار دوجانبه، استراتژی آمریکایی- عربستانی جدیدی برای منطقه تعریف شد که محور آن شکست حزبالله لبنان و ایران است.» موضوعی که بن سلمان در گفتوگو با تلویزیون «امبیسی» صراحتا آن را اعلام کرد و گفت: «تلاش میکنیم جنگ را به درون ایران بکشانیم.» پیش از این البته سناتور «تام کاتن» صراحتا اعلام کرده بود که «سیاست آمریکا باید بر پایهی تغییر نظام در ایران باشد.» طبق همین نقشه بود که حوادث دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ رقم خورد.
اصل اساسی سناریوی آشوب به زبان ساده این است: ایرانیها نباید یک روز خوش هم داشته باشند، باید کاری کرد که زندگی در ایران برای ایرانیان رقتبار تلقی شود، بنابراین تا میتوان، باید مردم و حاکمیت را به بهانههای مختلف در تقابل با هم قرار داد. حالا از این بعد، وظیفهی رسانهها است که وارد معرکه شده و این گزارهها را عملیاتی کنند. فرمول ساخت آشوب هم کار چندان سختی نیست و چند مرحلهی همیشگی دارد:
۱. یک مسأله را تبدیل کنند به مسألهی اصلی کشور. این مسأله میتواند واقعی (مثل فوت مهسا امینی) یا غیرواقعی (گوهر عشقی) باشد.
۲. به کمک رسانهها، به این مسأله آنقدر بپردازند که افکار عمومی هم تصور کند این مسأله، مهمترین مسألهی نه تنها ایران، بلکه جهان است!
۳. برای آن مسأله یکی دو هشتگ درست کنند. البته بعدا میتوانند به بالاسریها گزارش تعداد بدهند برای چاپیدن و گرفتن دلار بیشتر!
۴. ناگهان چند نفر پیدا شوند و «ابعاد جدیدی» از ماجرا را کشف کنند که تا به حال هیچکس از آن خبر نداشته است! (مثل توئیت آن پزشکی که دربارهی علائم شکستگی مهسا امینی منتشر کرد و روز بعد ساختگی بودنش مشخص شد)
۵. حالا وقت ورود اینفلوئنسرها و سلبریتیها است که وارد معرکه شده و به این کمپین بپیوندند و مردم را تهییج کنند.
۶. اما اعتراضات مجازی تا زمانی که به کف خیابان نیامده، فایدهای ندارد. پس باید به طور گسترده، اطلاعیهی برگزاری تجمع در برخی نقاط پخش شود و مردم را دعوت به تجمع خیابانی کرد.
۷. اما تجمع خیابانی هم به تنهایی به درد نمیخورد، تئوریسین اصلاحطلبان میگفت «اصلاحات نیاز به خون دارد»، پس باید یکی دو نفر هم کشته و زخمی شوند آن هم دقیقا به دست نیروهای حاکمیتی! اگر کسی هم کشته نشد، کشتهسازی که میشود! (مثل ماجرای سعیده پورآقایی در فتنهی ۸۸) بلافاصله عکس این افراد به عنوان نماد مظلومیت، و استبداد حاکمیت پخش شود.
۸. حالا دیگر همهچیز مهیا است تا مقامات غربی و
بینالمللی وارد گود شده و با ژست کاملا انساندوستانه حمایت خود را از این اعتراضات اعلام کنند و چندین ماده و مصوبه، و احتمالا تحریم جدید علیه ایران وضع کنند. تحریمهایی که البته دودش بیشتر از همه به چشم همین مردم خواهد رفت.
۹. این موج بسته به کوچکی و بزرگی آن، تا چند روز ادامه پیدا میکند و بعد از آن، موج بعدی شروع خواهد شد. و این چرخه همچنان ادامه دارد.
ما اما میتوانیم به این چرخه پایان دهیم. اشتباه نکنید! حرف این نیست که چشمها را ببندیم و همهچیز را گل و بلبل ببینیم، نه، که اتفاقا باید موضع گرفت و این خود، از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است، حرف این است اما ما میتوانیم تکهای از این نقشهای که برای ما طراحی شده نباشیم. نقدها را بگویید، با صدای بلند هم بگویید، اما پازل آشوب را کامل نکنید! که اول قربانی آن، خود ما هستیم.
محمد پورغلامی
بدون دیدگاه