سال قبل، دم عید بود که برادرم با یک گلدان بونسای، گلخانه‌ی کوچک خانه‌ی پدری را تنوع داد. مامان هی می‌رفت و می‌آمد دور گلدانش می‌گشت. بونسای یک درختچه‌ی کوچک است، با برگ‌هایی سبز و خطوطی محو روی آنها. مامان همه‌ی شرایط بونسای را توی خانه‌اش داشت، رطوبت، نور خوب و کود هم سفارش کرده بود که بابا بخرد. همه چیز خوب بود تا آن‌روز «اسباب کشی»!

این کلمه در چشم‌بهم‌زدنی شرایط بونسای را از این رو به آن رو کرد. همه‌ی شرایط خوب درختچه، عین خاک اره ساییده شدن کمد دیوار، موقع اثاث‌کشی ماند توی همان خانه و با خاور نیامد! برگ‌هایش کم‌کم ریخت و جز دو سه تایی برگ کوچکتر که برایش مانده بود چیزی نداشت. اما زنده بود و همان چند برگ را با سماجت سبز نگه داشته بود علیرغم همه‌ی شرایط جوی ناهمخوان. از قضا همان روزها توی دانشگاه، یکی از بچه‌ها مقاله‌ای ارائه کرد راجع به مفهومی به اسم تاب‌آوری (Resilience) که تعریفش این بود: تاب‌آوری به معنای توانایی مقابله با شرایط دشوار و پاسخ انعطاف‌پذیر به فشارهای زندگی است.

یعنی همان کاری که بونسای داشت می‌کرد لابلای بحران حیاتش.

دوستم آمار می داد که مردم ژاپن میزان تاب‌آوری بالایی را نشان داده‌اند، من اما داشتم زندگی مادران و همسران شهدا را مرور می‌کردم توی ذهنم. روی صفحه پروژکتور، آخرین مطلبی که دوستم ارائه کرد، به آثار تاب‌آوری اشاره می‌کرد، به چیزهایی که عایدمان می‌شود اگر مقاوم‌تر با دنیا کنار بیاییم:

استفاده از همه امکانات: جایی خوانده‌ام بونسای آب را درون خطوط محو برگهایش ذخیره می‌کند تا از پس شرایط ناهمخوان خانه جدید برآید.

قدرشناسی: آدم‌های قوی، بهتر قدر خوبی‌ها و حتی خود زندگی را می‌دانند. دیدن سر زدن رنگین کمان بعد از بارش طوفان قشنگ نیست؟!

آگاهی از داشته‌هایمان: وقتی در تلاش برای یافتن بهترین راه هستیم، ابعادی از وجودمان را می‌بینیم که تابحال برایمان در دسترس نبوده.

ساده‌ترش این است بگویم شاید، بونسایِ مامان، وقتی داشت تمام توانش را صرف مراقبت از تک و توک برگ سبزش می‌کرد، نیروی تازه‌ای را در ریشه‌ها، ساقه‌ها یا حتی خاک زیر پایش کشف کرد. چیزهایی که برای زنده ماندن و پیش رفتن به او امید می‌داد…


✍ حکیمه سادات نظیری

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *