اول. رانندهی ماشینی شاسیبلند (با بازی راسل کرو)، در ترافیک و پشت چراغ قرمز گیر کرده بود. او به دلیل حادثهای که در شب پیش برایش اتفاق افتاده بود، مضطرب و غمگین به نظر میرسید. در همین حال زنی به نام «ریچل» (با بازی کارن پیستوریوس) که برای بردن فرزندش «کایل» به مدرسه عجله داشت، برای آنکه رانندهی ماشین راه را برایش باز کند شروع به زدن بوق کرد. راننده که انگار در این عالم نبود، صدای بوق ریچل را نشنید. ریچل اما با «عصبانیت» بیشتر، شروع کرد به بوق زدن بهصورت ممتد.
راننده که تازه متوجه عصبانیت ریچل بوقهای ممتدش شده بود، از او خواست که از این کار نادرست عذرخواهی کند. ریچل اما به جای معذرتخواهی، با «خشم» جواب او را داد و بلافاصله با سبز شدن چراغ، گازش را گرفت و رفت. رانندهی ماشین که انگار منتظر جرقهای برای بروز خشم بود، بیخیال ریچل و کایا نشد و خشمگینانه به تعقیب آنها پرداخت. و این آغازی بود برای دیدن یکساعت و اندی فیلم خشونتبار و تهوعآوری به نام unhinged یا «نامتعادل».
میشد unhinged، به سبک تیزرهای فرهنگی اخلاقی مرسوم صداوسیمای فخیمهی ما، در سی ثانیه جمع شود، آن هم اینکه ریچل، به جای خشمگین شدن، خود را کنترل میکرد و آن بوقهای اعصابخردکن را نمیزد و روان راننده را به هم نمیریخت. چند ثانیه بعد هم چراغ سبز میشد و هر کس میرفت پی کارش. در پایان تیزر هم جملهای نوشته میشد مثلا با این مضمون: «درسته که بچهم دیر رسید مدرسه، اما خدا رو شکر که خشمگین نشدم.»
دوم. میگویند در هنگام خشم، هورمونی به نام آدرنالین شروع به ترشح بیشتر میکند و این ترشح موجب افزایش ضربان قلب، انقباض عروق و در نتیجه باعث برافروختگی چهره و… میشود. ترشح آدرنالین بیشتر مساوی است با خشمگین شدن و احتمالا عصبانیت و خشونت بیشتر. این اما ماجرای فیزیک و «جسم» انسان است، برای «روح یا روان» او چه اتفاقی میافتد؟ احتمالا کارکرد ترشح آدرنالین بر روح و روان، اختلال در دستگاه «عقلانی» و منطقی انسان است. این جمله را از مجرمان و متهمان در پاسخ به این سؤال که چرا چنین خبطی کردی زیاد شنیدیم که «دست خودم نبود، انگار یک آن، عقل و هوشم را از دست دادم». در هنگام خشم، انسان توانایی تجزیه و تحلیل عقلانی وقایع را از دست میدهد. دستگاه تصمیمگیری او به جای آنکه بر مبنای «عقل» عمل کند، بر مبنای «هیجان» عمل کرده و نتیجه آن میشود که نباید.
روانشناسان میگویند واکنش انسان در برابر خشم معمولا دو جور است: برخی انسانها خشم را در درون خود میریزند، که این امر به مرور تبدیل به سرخوردگی و انزوا و افسردگی فرد میشود، و برخی دیگر نیز آن را به بیرون میریزند که طبعا نتیجهی آن مشخص است: وقوع انواع و اقسام دعواها و نزاعها و خدای نکرده قتل و کشتارها.
سوم. حالا بیایید در مقیاس جامعه به موضوع نگاه کنیم: چگونه خشم در جامعه بازتولید میشود؟ و اگر جامعهای خشمگین شد چه آیندهای در انتظار او است؟
از نظر من، رسانهها و اینفلوئنسرها یکی از مهمترین عوامل بازتولید خشم در جامعه هستند. آنها حکم همان بوقهای ممتد ریچل را دارند که اعصاب جامعه را در بیشتر مواقع بههم میریزند. چگونه؟ با دمیدن بر «احساسات و هیجانات»، و در نتیجه ایجاد اختلال در دستگاه تصمیمگیری عاقلانهی افراد.
میدانیم که منطقا هر جامعهای با نواقص، اشتباهات و مشکلاتی مواجه است. تحقیقا جامعه و حکومتی را نمیتوان یافت که بدون نقص و اشتباه باشد. قطعا تلاش دولتها باید برای کم کردن این مشکلات باشد، اما به هرحال چه بخواهیم و چه نخواهیم وجود دارند. پس از یک منظر، این مشکلات طبیعی است، هرچند ما آنها را نپسندیم و دوست نداشته باشیم. و به نظر، این منطق را قاطبهی انسانها میفهمند.
اما مشکل کجاست؟ مشکل اصلی آنجا است که رسانهها (چه جمعی و چه در معنای امروزش فردی) با بازنمایی هیجانی و احساسی از این اشتباهات، آن را تبدیل به یک مسألهی بغرنج، سیاه، و غیرقابل حل میکنند. یک لحظه به فیلم برگردیم: ترافیک یک معضل هر روزهی عمدهی شهرها است، اما این ترافیک نبود که رانندهی وانت را عصبانی و خشمگین کرد، بوقهای ممتد ریچل بود. ریچل اگر آن بوقها را نمیزد، یحتمل راننده هم خشمگین نمیشد. رسانهها حکم همان بوقهای ممتد ریچل را دارند. آنها بازنمایی غیرواقعی از اتفاقات موجب میشوند که ما به جای «کنش عقلانی»، «واکنشهای هیجانی» داشته باشیم. چرخهی فرآیند آن اینگونه است: بروز مشکل، بازنمایی غیرواقعبینانه از آن توسط رسانهها، هیجانی شدن جامعه، اختلال در قوهی عقلانی و نهایتا بروز خشم در شکلهای مختلف.
بیایید اما از این چرخهی معیوبی که رسانهها و اینفلوئنسرها برای ما ساخته و میسازند رها شویم. روانشناسان
میگفتند واکنش انسان در برابر خشم دو جور است، یا درونریز یا برونریز، اما به نظر حالت سومی هم متصور است: در هنگام خشمگین شدن، به جای هیجانی شدن، کمی تأمل کنید و عقلانی تصمیم بگیرید. بیایید اسیر بوقهای ممتد ریچل نشویم!
محمد پورغلامی
بدون دیدگاه