تصور می‌کنم اگر این سؤال را از بزرگان لیبرالیسم مثل مرحوم «جان لاک» یا «جان استوارت میل» می‌پرسیدیم مویه می‌کشیدند و بیرونمان می‌کردند. اما الان اگر به وضع دنیایی که براساس آموزه‌هایشان برپاشده نگاه کنند هیچ بعید نیست که در دنیای باقی دائم‌المویه باشند. چطور؟ بیایید در ابتدا به چند مصداق بپردازیم.‌

1. آمریکای لیبرال وبگاه و حساب‌های شبکه‌ی presstv را مسدود کرده است! اتحادیه‌ی اروپای لیبرال باعث حذف این شبکه از ماهواره‌های بزرگ ارائه‌دهنده مثل «یوتل ست» و مسدود شدنش در چند کشور اروپایی شده است.

۲. تمدن لیبرال غرب در سال ۲۰۰۸ «نلسون ماندلا»یِ آزادیخواه را در لیست تروریست‌ها گذاشت.

۳. کشورهای لیبرال در حال کمک به گروه‌های نئونازی در اوکراین هستند.

۴. لیبرال‌های شرقی وقتی می‌خواهند حکومت‌های شرق را به دست بگیرند فاشیستی و پرخشونت عمل می‌کنند. مثلا به نام آزادی و عدالت سی نفری یک جوان را در گوشه‌ای خلوت، تفتیش عقاید و شکنجه می‌کنند تا از شدت جراحات همان‌جا کشته شود.

اما چرا به این اقدامات می‌گوییم فاشیستی؟ فاشیسم چیست؟ فاشیسم در واقع نوعی از حکومت دیکتاتوری براساس نژادپرستی و رفتارهای افراطی بود که توسط موسولینی در ایتالیا دیده شد اما امروزه به هر رفتار تمرکزگرا و غیر تنوع‌خواه فاشیسم می‌گویند.‌ مثلا اینکه ویکی‌پدیا اجازه‌ی ادیت درباره‌ی صفحات کشته‌سازی‌های دروغین شبکه‌های ایران اینترنشنال و بی‌بی‌سی فارسی را نمی‌دهد و روایت متفاوت از روایت خودش را حتی با وجود مدارک پزشکی قانونی تحمل نمی‌کند و حذف می‌کند و متقابلا اجازه‌ی ساخت صفحه‌ای برای شهید عجمیان را نمی‌دهد نوعی فاشیسم است. اینکه آمریکا و اروپا تحمل روایت وقایع از زاویه‌دید «پرس‌تی‌وی» کنار «سی‌ان‌ان» و«فاکس‌نیوز» و «اسکای نیوز» خودشان را ندارند و فیلترش می‌کنند نوعی فاشیسم است. اینکه از واژه‌ی لیبرتی و لیبرالیسم فقط برای آزادی‌هایی که خودشان تعریف کنند استفاده می‌کنند و «ماندلایی» که به دنبال آزادی بود را دیگر لیبرتی‌خواه یا آزادی خواه نمی‌دانند نوعی فاشیسم است.

لیبرالیسم خود را همیشه روبروی سه مدل فاشیسم، نازیسم و کمونیسم می‌دانست زیرا آنها را نماینده‌ی همرنگی و تک‌صدایی و خودش را نماینده‌ی فردگرایی و تنوع می‌دانست. اما حالا نه تنها رفتارش تکصدایی و همرنگی محض را یادآور می‌شود بلکه برای عقب انداختن اضمحلالش در حال کمک به نیروهای نئونازی در اوکراین است. بله، درست خواندید! لیبرالیست‌ها به نئونازی‌ها کمک می‌کنند! به نازی‌های نوین!

◽️اما چرا و چگونه لیبرالیسم به این وضع اسف‌بار و مضحک رسید و اکثر لیبرال‌ها فاشیست شدند؟ لیبرالیسم بعد از اومانیسم پدید آمد، اومانیسم آنچنان که می‌گویند «انسان‌گرایی» نبود، بلکه می‌توان گفت نوعی از «انسان‌خدایی» بود. عقل بشری اصل قرار داده می‌شد و با همان عقل، در مسیرِ فقط و فقط میل‌ها و خواهش‌هایش فکر و عمل می‌کرد.

لیبرالیسم یکی از ابزارهای چنین بشری برای زندگی جمعی بود، و با قاطعیت می‌گفت: «هر انسانی آزاد است هرچه می‌خواهد بکند تا جایی که به کسی آسیب نزند.» اما برای این آسیب هیچگاه تعریف دقیقی ارائه نشد!

با همین اصل بود که دین از قوانین مدنی و زندگی جمعی کنار رفت و انسان مدرن خدا را با این بهانه کنار زد تا بهتر و بیشتر به خود بپردازد. اما وقتی انسان بزرگترین موجود این جهان، کسی که از خودش برتر است یعنی خدا را کنار می‌زند، چرا باید در قیدوبند دیگر انسان‌ها که مثل خودش هستند بماند؟ وقتی صدای خدا را لایق شنیدن نمی‌داند چرا باید صدای دیگر ملل و دیگر مکتب‌های بشری را لایق شنیدن بداند و به سمت تک‌صدایی نرود؟

لیبرالیسم قبل از جنگ جهانی اول متولد شد وقتی هنوز ارزش‌های انسانی به‌طور مطلق معنا داشت. بعد از جنگ جهانی اول نسبی‌گرایی رواج پیدا کرد همه‌چیز حتی خوب و بد معنایشان را از دست دادند و همه‌چیز قابل تشکیک شد، حالا جایی بود که می‌شد همه‌چیز را به ضد خودش تبدیل کرد و با روایت بر ذهن انسان‌ها اثر گذاشت، حالا می‌شد ماندلا را آزادیخواه نخواند و تروریست خواند، حالا می‌شد یک دولت جمهوری را دیکتاتور خواند و یک دولت سلطنتی را مدافع دموکراسی!

بر این اساس می‌توان گفت لیبرالیسم برای زمانی که نسبی‌گرایی رواج پیدا کرده نیست. لیبرالیسم تاریخ انقضایش تمام شده و چون تمام شده به این روزگار مضحک فاشیستی افتاده.

✍فائزه نادری

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *