همسرم، ساندویچ همبرگر دوست دارد، من ولی بیشتر چیزبرگر میخورم و اغلب ساندویچم را با کاهو میخورم و مقداری گوجه و خیارشور، همسرم ولی با انتخابهای بیشتری مثل کلم قرمز و سس سیر، معدهاش را خوشحال میکند.
نوعی از ساندویچ هم هست که بسته به ظرافت آشپزش میتواند نظر خیلیها را جلب کند، در نوع خودش مطبوعترین ساندویچ است. «ساندویچ انتقاد یا انتقاد ساندویچی» که هرچه لابلای نکات مثبت و تمجید، پیچیده شود بهتر جواب میدهد. یک ویژگی مثبت + انتقاد + یادآوری یک ویژگی مثبت دیگر.
وقتهایی که شوری خیارشور دلم را میزند، درست شبیه وقتی است که تعریف و تمجیدهای همراه با انتقاد، زیادی شدهاند، آنقدر که انتقاد گم میشود و دیگر مزه ساندویچ میپرد. انتقاد، به مذاق کمتر کسی خوش میآید، به همین دلیل است که نقد را ساندویچی میدهیم دست دیگران. البته اگر سازنده باشد به معده و شخصیت فرد میسازد و در نهایت شاید تغییر مثبتی رخ بدهد اما اگر مخرب باشد، همان لقمهی اول که پایین رفت، تمام ارگانهای بدن شروع میکنند به اعتراض و عایدی ندارد.
طرف مورد انتقاد میتواند یک فرد، یک گروه یا حتی یک دولت باشد اما بسته به بزرگی گروهی که نقدی به آن داریم اهمیت سازوکارهای انتقاد بالا میرود. درواقع اگر میخواهیم به نتیجه برسیم، باید مسیر درست انتقاد را پیدا کنیم و بیشک هیچ انتقاد سازندهای با اعتصاب و اعتراض میانه ندارد و با زدوخورد به ثمر نمیرسد. انتقاد سازنده، همراه با راهحل و ذکر هدف از انتقاد ارائهشده بهجای نشانهگرفتن شخصیت فرد یا هویت ملتی، رفتار او را مورد واکاوی قرار میدهد. بهاینترتیب، میتوانیم امیدوار باشیم ساندویچ نقدمان، پذیرفته شود.
انتقاد اما اگر به بیان خوب متکی نباشد و با اقدامات درستی صورت نگیرد، رغبتی را برای تغییر برنمیانگیزد. انتقادهای خوب، بیشتر با «من» یا «ما» شروع میشوند! یعنی بهجای مقصر دانستن طرف مقابل، ابتدا از سمت خودمان توقع درستی را بیان میکنیم. سعی میکند همهی زوایای نقد – حتی خطاهای خود- را ببیند نه صرفا یکجانبه، فقط خطاهای طرف مقابل را ببیند و او را متهم کند.
اینروزها اهمیت بیان اصولی نقد از همیشه بیشتر است، آیا اگر بهموقع نقد کنیم، و البته منطقی و عاقلانه، باز هم دچار انفجار مغشوشی در جامعه میشویم؟ انفجاری که نشان میدهد حرفهایی نگفته (درست یا نادرست) گلوگیرشدهاند و به بدترین شکل ممکن وضعیت کشور را به هرج ومرج میکشند!
حکیمهسادات نظیری
بدون دیدگاه