ما در زیست اجتماعیِ خود با ناهنجاریهایی مواجه میشویم که روحمان را آزار میدهد. مواجهه با افراد بدخواه یا حسود؛ گرانفروشی، کمفروشی و اجناس بیکیفیت؛ برخورد با رانندگان متخلف، کمکاری برخی کارمندانِ ادارات و بیمارستانها و… روان ما را بههم میریزد. گاهی خود نیز حقوق دیگران را رعایت نمیکنیم. از دیگران انتظار داریم هنگام گرفتاری یاریمان کنند، اما خودمان هنگام کمک یا قرضدادن به دیگران، ممکن است گاهی دست و دلمان میلرزد و هزار بهانه برای ردکردنش جور میکنیم.
ریشهی این ناهنجاریهای رفتاری و دست و دل لرزیدنها بههنگام یاری دیگران را بیش از هرچیز باید در «منیت» و «منفعتطلبی» جستجو کرد که ذات دورهی مدرن را شکل داده است. نهاینکه در دوران پیشامدرن این رفتارها وجود نداشت اما در دوران مدرن، این نوع نگرش به «خود» و «دیگری»، بهعنوان یک ارزش و سبکزندگی تلقی میشود که ریشه در تفکر اومانیستیِ این دوران دارد.
در این میان اما میتوان جامعهای دیگر را تصور کرد که با جامعهی مدرن در تقابل است. جامعهای که افراد آن حق دیگران را بر خود مقدم میشمارند؛ و افقی فراتر از افقهای دنیوی و مادی را مینگرند. «من» در آن موضوعیت ندارد؛ بلکه «تعالی و رشد» اهمیت دارد. دغدغه و رنج دیگری، دغدغهی «من» است و گویی «دیگری» جز «من» نیست. بر این اساس، انسان تنها به سعادت خود نمیاندیشد؛ بلکه دست دیگران را هم میگیرد. رشد مادی و معنوی دیگران، آسایش روحی و اجتماعی آنان، راهنمایی آنها بهسوی زندگی پاک از جمله دغدغههای او میشود و «من» از میان برداشته میشود. هنگام دعا، دیگران را بر خود مقدم میدارد و هر چه روح بزرگتری داشته باشد، انسانهای بیشتری در دعاهای او جای میگیرند. در برطرفکردنِ فقر مادی و معنوی دیگران میکوشد و در ازای کار خود، توقع اجر یا جبران از سوی آنان ندارد.
در چنین جامعهای که انسانها هَموغَم دیگران را بر مشکلات خود مقدم میدانند و مشکل خود را فراموش میکنند یا در نظر نمیگیرند، الفتِ بینِ افراد جامعه، همکاری و کمک به همنوع بیشتر میشود. برای رفع مشکل دیگران از یکدیگر سبقت میگیرند و یک ارادهی جمعی در رفع مسائل اطرافیان محقق میشود. حداقل اینکه با همدلی و دعا باعث قوت قلب یکدیگر میشوند. در این جامعه زیست سالم اجتماعی بهدلیل ترس از قانون نیست بلکه امری درونی است؛ و ساختنش در گرو ساخت انسانها و تغییر نگاهشان به زندگی است.
این جامعهی آرمانی را میتوان در روح بلند فاطمهزهرا سلاماللهعلیها و فرزندانش جُست. او که عالمانه و آگاهانه، «دیگری» را مقدم بر «من» میداند. آنجا که همسایه را حتی در دعا بر خود مقدم میدارد و در اوج نیاز مادی، کسی را دستخالی از درب خانهاش رد نمیکند؛ تنها حب خدا را طلب میکند و رنج این حب را به جان میخرد. رنج در نگاه فاطمه(س)، امری مقدس؛ و لازمهی خودسازی و جامعهسازی است. او در این رنج، لذتی بالاتر را طلب میکند که جز با رسیدن به محبوب اعلی میسر نمیشود. در جامعهی مدرن نیز میتوان خلافآمد وضع موجود حرکت کرد. میتوان فاطمی زیست و شیرینیِ رنج فاطمی زیستن را چشید.
نفیسه ترابی
بدون دیدگاه