«اگر در گذشته افراد سرشناس، مجموعهای از خواستها و آرمانهای جامعه بودند، امروز توپ در زمین جذابترینها است.» در مستند «تروکاژ» همهچیز در کهکشانی میگذرد که ستارههایش سلبریتیها هستند. در ابتدای مستند به قطب فیلمسازی دنیا، یعنی «هالیوود» اشاره میشود و پرسشی بنیادین مطرح میکند: «غول سرگرمی جهان، با سلبریتیهای خود چگونه رفتار میکند؟» در پاسخ به این پرسش، با بررسی هماهنگیِ رفتار سلبریتیهایی که فرزندان مادرشانْ هالیوود هستند، به قواعد نانوشتهی کمپانیهای فیلمسازی اشاره میشود. این کمپانیها نمیخواهند فرزندانی که شیرشان داده و بزرگشان کردهاند، روزی علیه خودشان طغیان کنند.
پس از آن، مستند مخاطب خود را میبرد به سال ۱۹۷۳. جایی که «مارلون براندو»، زنی سرخپوست را به نمایندگی از خودش به جشن اسکار فرستاد تا اعتراضش را نسبت به رفتار صنعت سینما با بومیان آمریکا اعلام کند. این زنگ خطری بود که در گوش صاحبان هالیوود سخت صدا کرد و آنها را بر این داشت راه چارهای بیابند. روی آوردن به قراردادهای پر شرط و شروط، راهحل برونرفت از این مخصمه بود. مستند تروکاژ با ذکر چند مثال بخشی از این قواعد را پیش چشم مخاطب میآورد که اخراج «کتی گریفین» از CNN بهخاطر گرفتن عکس طنز با سر بریدهی ترامپ یک نمونه از آنهاست.
سپس دوربین مستند تروکاژ ما را به ایران میآورد. در ایران یک تفاوت فاحش، ماجرای آن را با هالیوود متمایز میکند. اینجا هیچ شیوهنامهای برای تعیین حدومرزها وجود ندارد. نبود سازوکار قانونی برای کنترل افرادی که رسانه سبب شهرت آنها شده، باعث میشود آنها از سازمان پرورشیافتهی خود جدا شوند. در ادامهی مستند، سخن از کنشهای کمعمق سلبریتیهایی میرود که از نظرات گذشتهی خود اظهار ندامت کردهاند. پشیمانی عدهای از سلبریتیها بابت رأی دادن و تهییج مردم برای رأی دادن به یک کاندید خاص، نشانگر این دست از کنشگریهای سیاسی کمعمق هستند.
در بخش بعدی مستند، به موضوعی پرتکرار درمورد مسئلهی مالیاتی سلبریتیهای ایران و البته جهان سخن رفته است. آمیتاب باچان، با پرداخت ده میلیون دلار مالیات به هند به عنوان بیشترین مالیاتدهندهی سینمایی ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ اعلام شد. وکیل آمیتاب باچان اعلام کرد با توجه به مبلغ بسیار زیاد این پول، کمک زیادی به کشور و در نهایت مردم خواهد شد. این در حالی است که در کشور ما معافیت مالیاتی سلبریتیها، بحثهای زیادی را پیرامون تبعیضآمیز بودن این مسئله به وجود آورده و متأسفانه قوانین مشخصی برای اخذ مالیات از آنها وجود ندارد.
مهمترین موضوع مطرح شده در مستند اما در دقایق پایانی آن به نمایش در میآید. دقایق مهمی که پرده از یک راز برمیدارد؛ راز مواضع رادیکال برخی سلبریتیها. در حقیقت حضور سلبریتیها در سیاست، اعمال خیرخواهانه و بشردوستانه یا کنشهای مجازی و اجتماعی برای برندینگ و افزایش شهرت و ارتقاء زیست آنهاست. شهرتی که در گرو ویزای EB1 یکی از انواع ویزای مهاجرت به کشور آمریکاست که نیازی به مدرک تحصیلی ندارد و اساتید دانشگاه و پژوهشگران، مدیران اجرایی، هنرمندان و ورزشکاران مجاز به دریافت آن هستند.
دریافت جوایز از جشنوارههای رسمی کشور، یکی از شرایطی است که دریافتکنندگان این ویزا باید در کارنامهی خود داشته باشند. افزون بر آن، در این مستند در رابطه با ویزای EB1-A نقل شده که در بند آخر تکمیل فرم این روادید آمده که متقاضیان باید گزارشی از عملکرد پنج سال اخیر خود در شبکههای اجتماعی بدهند تا مشخص شود مواضع آنها تا چه حد به مواضع سیاسی دولت آمریکا نزدیک است.
حالا بار دیگر به این دو خبر نگاه کنید: روز چهارشنبه در خبرها آمده بود، علی کریمی ویزای اقامت در آمریکا را دریافت کرده است، آن هم به قیمت خون جوانان این وطن! دیروز هم شنیدیم که حمید فرخنژاد بعد از گرفتن دستمزد میلیاردی آخرین سریال خود، بلافاصله از ایران خارج شد و به آمریکا رفت. و حالا تازه میتوان میفهمید که راز اظهارنظرهای عجیب و غریب برخی سلبریتیها از کجا ناشی میشود: در وطنفروشی!
✍ فاطمه رامشک
بدون دیدگاه