فیزیک

مارک زاکربرگ، زمانی‌که می‌خواست از پروژه‌ی جدید شرکتش با نام متاورس رونمایی کند، معتقد بود که فیس‌بوک نه‌تنها بازگوکننده‌ی‌ فعالیت‌های آینده‌ی این شرکت نیست، بلکه فعالیت‌‌های کنونی را هم پوشش نمی‌دهد. او مدعی شد که متاورس دنیای دیجیتال را متحول و بستری برای ارتباط بیشتر مخاطبانش فراهم می‌کند.

در حالی‌که غول‌های بزرگ فناوری و صنایع دنیا، برای کسب سود و توسعه در دنیای متاورس به‌عنوان یکی از اهداف کلان شرکت‌های خود، تلاش زیادی می‌کنند، بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند که این پدیده‌ی نوظهور، چالش‌های زیادی را به‌همراه خود دارد که به‌زودی گریبان کاربران را خواهد گرفت. اگرچه هر تکنولوژی جدید، علاوه بر داشتن ظرفیت آرمان‌شهری، ظرفیت «ویران‌شهری» را هم به همراه دارد، اما به نظر ظرفیت ویران‌شهری متاورس قابل تأمل‌تر است.

متاورس، به‌عنوان فضای مجازی موازی با واقعیت که در آن کاربران در قالب آواتار با هم تعامل دارند، صرفاً فضایی برای انتقال داده‌ها نیست؛ افزودن ویژگی استفاده از حواس پنج‌گانه در این فضا با پیشرفت چشمگیری که در آینده خواهد داشت، کاربران را به‌جای استفاده «از آن»، به زندگی «در آن» می‌کشاند. در این فضای مصنوعی، با ایمپلنت مغزی، کاربر از دنیای واقعی خود که توأم با درد و رنج و ناملایمتی است، فرار می‌کند و زندگی موازی را در متاورس آغاز می‌کند؛ هرچند که زندگی در این فراجهان، برای انسان ارزان تمام نمی‌شود و الزام به پرداخت هزینه‌هایی است که به قیمت تغییر ساختار جامعه‌، سیاست و فرهنگ تمام می‌شود. کاربر در این فضا با پذیرش قانون‌های برگرفته از تمدن لیبرال غرب، از فضای دموکراتیک جامعه‌ی خویش به جهانی جبرآلود زینت‌شده پرتاب می‌شود. با چنین رویکردی در متاورس، سلب اراده و آزادی از کاربر، او را از مقام «فرا بشر» به مقام «فرو بشر» تنزل می‌دهد.

در این میان کاربران کودک و نوجوان در معرض آسیب بیشتری هستند. دیوید چالمرز در کتاب واقعیت می‌گوید: «اینجا یک مسئله‌ی نسلی داریم. هردوی ما داریم پیر می‌شویم، ولی در نظر بگیرید که افراد کم‌سنی هستند که تازه دارند وارد نوجوانی‌شان می‌شوند. برای آن‌ها کاملاً طبیعی است که با جهانی دیجیتال در تعامل باشند و آن را واقعی در نظر بگیرند و گمان کنم، برای افرادی در این موقعیت، این ایده که واقعیت یک شبیه‌سازی است به‌هیچ‌وجه آن‌قدری که برای شما و من غریب است، غریب نخواهد بود». این یعنی متاورس، دنیای غیرفیزیکی را به اندازه‌ی دنیای فیزیکی واقعی جلوه می‌دهد، و مسئله تنها واقعیت‌پنداری متاورس نیست. آموزش مسائل جنسی نامتناسب با سن کودکان، ترویج خشونت و هم‌جنس‌گرایی، آموزش فحاشی و تکرار الفاظ رکیک و توهین نژادی، فضای متاورس را برای این گروه سنی ناایمن می‌کند.

البته چالش‌های متاورس تنها به این موارد ختم نمی‌شود. نگرانی‌های جدی درباره‌ی حفظ حریم خصوصی کاربران در این فضا وجود دارد که ممکن است منجر به سواستفاده‌هایی شود. در این فضا تمام عملکردهای کاربر تبدیل به اطلاعات می‌شود و هدست‌‌ها داده‌هایی از زندگی شخصی افراد را ضبط می‌کنند، اما مشخص نیست که اطلاعات کاربران توسط چه کسانی کنترل می‌شود و برای چه اهدافی به کار می‌روند.

در نهایت باید گفت که متاورس ظاهرا سیاستی را در پیش گرفته که در این فضا هیچ‌کس مالک هیچ چیز واقعی نباشد، اما همچنان راضی باشد که در فضایی پر‌رنگ‌ و‌ لعاب و امکاناتی که به ظاهر تعامل‌های اجتماعی و امورات او را رونق می‌بخشد، حضور داشته باشد. مثلاً در این فضا کاربر می‌تواند صاحب نوزادان مجازی شود، نوزادانی که هزینه‌ی نگهداری و تغذیه و تربیت ندارند و با دستکش‌های لمسی، امکان تعامل با آن‌ها وجود دارد، البته تا زمانی که هزینه‌ی اشتراک ماهیانه‌شان پرداخته شود، مالک آن کودک هستند.

با وجود اینکه زاکربرگ، مدعی ساختن آرمان‌شهری مجازی است، اما کارشناسان از پایان غیرانسانی واقعیت مجازی متاورس واهمه دارند.

مریم فولادزاده

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *