در زندگی همه‌ی ما حداقل یک نفر هست که از آیه‌های یأس و بدبینیِ مفرط نسبت به آینده مستفیض‌مان کند حتی اگر وضع اقتصادی خوبی داشته باشد. اخیرا داشتم با یکی از همین قبیل، صحبت می‌کردم و سفره‌ی شکایتمان از اوضاعِ این ایام پهن بود. وقتی‌که تراژدی‌وار دغدغه‌ی یکی از آشنایانش را تعریف می‌کرد، در ذهنم یک «ما هیچ؛ ما نگاهی» نقش بست! می‌گفت از اینکه دلار بالا رفته و نمی‌تواند در یکی از رستوران‌های کانادا با دخترش که مهاجرت کرده، غذا بخورد ناراحت و ناامید است!

اگر ناامیدی از اوضاع زندگی و معیشت، سراغ افرادی بیاید که با مشکلات مختلف مادی و روحی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند، جای تعجب ندارد و به آن‌ها حق می‌دهیم. خصوصا اگر جوان باشند و به‌دلیل وضعیت جامعه، نسبت به آینده‌شان نگران و ناامید شوند. اما همه‌ی ما با افرادی مواجهیم که با وجود رفاه نسبی، مدام درحال غرزدن و پاشیدنِ بذر ناامیدی هستند. گویا ناامیدی در بین افراد مرفه بیشتر از سایرین است.

اما یک‌پله بالاتر، حس ناامیدی در دوره‌ی جدید بیش از دوران گذشته است. گویی رابطه‌ای بین ناامیدی و پیشرفت جوامع وجود دارد. مارک منسون می‌گوید: «اساسا ما بیشترین سطح امنیت و بیش‌ترین رفاه را در طول تاریخ جهان داریم. اما هر چه اوضاع بهتر می‌شود، باز هم احساس ناامیدی می‌کنیم.» او از این ویژگی تحت عنوان «تناقض پیشرفت» یاد می‌کند.
ریشه‌ی این مسئله‌ی جهانی را در تفکرِ رفاه‌زده‌ی دوران مدرن می‌توان جُست که پیشرفت مادی را سرلوحه‌ی خود قرار داده است. در جهان صنعتی، رفاه‌طلبی و بیزاری از کار، جزئی از خُلقِ انسانِ جدید شده است. انسان برای رسیدن به حاجات مادی خود مانند گذشته نیازمند تلاش و کار طاقت‌فرسا نیست. به‌قول سیدمرتضی‌آوینی: «محتوای همه‌ی وسایل اتوماتیک «نفیِ‌کار» است، چراکه اگر انسان از کار نمی‌گریخت، در جست‌وجوی «وسایلی خودکار» برنمی‌آمد که کار خود را گردن آنها بیندازد. پس پیدایش اتوماسیون در زندگی بشر فی‌نفسه در پی تعریف خاصی اتفاق افتاده است که او از «کار» دارد: کار شر لازمی است در جهت امرار معاش که باید از آن خلاص شد.»

در عصر تکنولوژی، از زمانی‌که انسان پا به کره‌ی خاکی می‌گذارد، تقریبا هرآنچه بخواهد بدون تلاش و بی‌وفقه برای او، مهیاست؛ و هر چقدر ابزار و امکانات جدیدتری به بازار می‌آید، نیاز جدیدی برای انسان تعریف می‌شود و او خود را ملزم به رفع آن نیاز می‌بیند تا راحتی بیشتری کسب کند. انسانِ راحت‌طلب، صبر و طاقت کمتری دارد. او به راحت‌طلبی عادت کرده است. بنابراین با کمترین تلاش و حتی بدون هیچ تلاشی از دست‌یافتن به امر مطلوبِ خود احساس یأس می‌کند و به زمین و زمان نق می‌زند. کناره‌گیری از کار، همچنین باعث می‌شود تا «خالقیت روحی» انسان عرصه‌ی ظهور پیدا نکند و خلاقیت‌های نهفته در وجودش به فعلیت نرسد. اساسا پیشرفت، رفاه و امکاناتِ بیشتر؛ مانعِ تلاش، خلاقیت، انگیزه و صبر است.

در جهان مدرن، اتکاء ما به وسایل است. و اگر روزی از تکنولوژی محروم باشیم، احساس افسردگی و به‌تبع آن ناامیدی به سراغمان می‌آید. درواقع انسانِ مدرن به‌دنبال رفاه حداکثری در سایه‌ی ابزار تکنولوژیک است؛ و فقدان آن‌ها بذر یأس و ناتوانی از زندگی در آینده را در دل او می‌کارد. درحالی‌که افراد پرتلاش، افقِ دیدِ گسترده‌تری دارند و برای خود هدفی تعریف کرده‌اند که رسیدن به آن را نیازمند تلاش حداکثری و امید و انگیزه‌ی کافی می‌دانند؛ این افراد فراتر از چهارچوب‌های مرسوم می‌اندیشند و با چاشنی «صبر» روی توانایی‌ها و خلاقیت‌های نهفته در درون خود متمرکز می‌شوند و به‌جای اتکاء حداکثری به تکنولوژی، آن را به خدمت می‌گیرند.

 

نفیسه ترابی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *