ما

 

در میان گفتارها و اندیشه‌های مختلف شرقی و غربی، مسأله‌ی مردم شدن مردم، یکی از موضوعات به ظاهر ساده و در واقع بسیار پیچیده است. اینکه یک مردم چگونه ساخته می‌شوند، هنوز برای بسیاری از متفکرین مجهول است.

در طول تاریخ دویست ساله‌ی اخیر ایران حداقل شاهد سه تعبیر، و دو دگردیسی مفهومی از آن چیزی که اکنون به مفهوم مردم یاد می‌شود، وجود داشته است. در تعبیر اول از واژه‌ی «ملت» یاد می‌شده است. ملت به معنای آیین یا دین تا همین دویست ساله‌ی اخیر، اصطلاحی معروف بود. تقریبا این اصطلاح را می‌توان به نوعی در کنار مفهوم رعایا، و نه در مقابل آن به کار برد. ملت به معنای جمع دینداران در واقع، رعایای حاکم یا شاه ایران نیز بودند. به یک معنا در آن زمان مصداق مردم، هم ملت هم جمع رعایا بود. نوعا گاهی ملت مردم علمای دین، و رعایا مردم شاه هم نامیده می‌شدند. در آستانه‌ی مشروطه بود که ملت هم‌معنا با واژه‌ی ناسیون که تعبیری لاتین بود شد.‌

ادعا آن بود که ناسیون، معنای مردم متعلق به شاه و یا متعلق به علمای دین را محدود و مشروط ساخته و این برای اولین بار است که ملت در معنایی آزاد از قید و شرط به کار رفته است. چیزی نگذشت که معلوم شد ناسیون یا ملت در معنای جدید، دال و کلمه‌ای میان تهی است که اشاره به هیچ مردمی نمی‌کند. در طول دوران پهلوی تلاش زیادی شد تا برای ملت در معنای ناسیون نوعی مفهوم‌سازی تاریخی باستانی در تقابل با ملت به معنای جمع دینداران شود. این تلاش‌های بسیار بیشتر از آنکه به مردمی واحد بینجامد، نوعی ابهام و شکاف مفهومی ایجاد کرد.

تنها اما برای اولین بار به معنی واقعی کلمه بود که در مبارزات علیه رژیم پهلوی، مردم مصداق و معنای خود را یافتند، این «اراده‌ی عمومی» که منجر به تشکیل صفوف فشرده و بی‌شمار مردم می‌شد، در میل به بازگشت به خویشتن دینی و ملی نمایان شد. انقلاب یک تعارض تاریخی و یک چالش مدرن را در خود هضم کرده بود. اکنون می‌شد از مردم حرف زد بدون اینکه بخواهیم تنها به بخشی از جمعیت‌ها اشاره کنیم. می‌شد با خیال راحت به مردم اشاره کرد و چنین اشاره‌ای همه‌ی آحاد مسلمان ایرانی را در برگیرد. انقلاب مفهوم مردم را به ایران برگرداند. همان مفهومی که عمومی، جامع و کلی بود‌ و هیچ ایرانی را از دایره‌ی خود خارج‌ نمی‌کرد. انقلاب اسلامی یک انقلاب مفهومی در مسأله‌ی مردم هم بود.

این انقلاب مفهومی، با هضم معنای ملیت و دین در مردم، برای نخستین‌ بار گره کور تلفیق سنت و تجدد را باز، و نظمی جدید ایجاد کرد. نظمی که ورای تمام شکاف‌های زبانی، قومی، جنسیتی، نسلی و مذهبی قرار می‌گرفت. این «مردم» در یک روند تاریخی ساخته شد. داستان مردم انقلابی، روایت یک پیوستگی تاریخی است، نه یک گسست. نظم جدیدی که حاصل این معنا از مردم بود، همزمان به امر دین و دنیای آنان معنا داد و به ما اعلام کرد از همه‌ی تجارب تاریخ معاصر درس گرفته‌ایم و به معنای واقعی کلمه، عبرت گرفته و عبور کرده‌ایم. و اینگونه بود که ما، «ما» شدیم.

 

جعفر علیان‌نژادی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *