به جرأت میتوان یکی از مهمترین آرمانها و اهداف نظامهای سیاسی، ایجاد یا داشتن سوژههای پیشرو و «تحولخواه» است که در هنگام مواجههی یک سیستم با بنبستها، بتوانند در نقش نوعی ناجی و افقگشا، مسیرهای جدیدی را پیش پای آن کشور قرار دهد. عموماً در اکثر نظامهای سیاسی چنین سوژههای ارادهمند و گرهگشا، ماهیت فردی و سوپرقهرمان مییابند. اما آیا ممکن است ارادهی یک نظام سیاسی، از همان بدو تأسیس، مبتنی بر نوعی سوژگی «جمعی و عمومی» بوده و در تجربهی استواری خود، چنین ارادهی تحولخواهی را عمومی سازد؟
به بیان دیگر سوژههای انقلابی یا انقلابیون او، همین مردم معمولی کوچه و بازار که دارای یک زندگی عادی هستند باشد، نه چریکهای میدان نبردهای سخت و سهمگین، یا سلحشوران پیروز این کارزارهای، یا حتی یک طبقهی خاص اقتصادی-اجتماعی. اگر چنین نظامی باشد که بیتفاوت به ایدههای چپ و راست نظام سرمایهداری، موفق به تولید چنین عزم جمعی شده باشد، آن نظام حرف نو و بیسابقهای را عرضه کرده است.
چنین نظامی با این ویژگی متفاوت، منطقا باید راه متفاوتی نیز در ایجاد این سوژههای تحولخواه طی کرده باشد. شاید چارهی کار این بوده که چنین تحولی ابتدا باید در باطن مردم واقع شود که در آنها عزم و اعتماد به نفس تغییر عمومی را حاصل کند. شاید چارهی کار این بوده که بجای خیرهکردن چشمهای مردم به قهرمانان فردی و مسحورساختنشان، همین مردم معمولی ابتدا باید میفهمیدهاند که درون خودشان لازم بوده به دنبال چنین تغییری باشند. تغییری از وضعیت تحقیر و عقبنگاهداشته شدن به موقعیت تکریم، سروری و عزتمندی. یک «جمهوری» واقعی که هم مردمش در آن نقش سوژهی تحولخواه و انقلابی را بازی کنند و هم ریلگذاریاش متناسب با چنین سوژههایی تنظیم شده باشد. منطقا باید دین یا مرام و مسلکی ضامن تداوم چنین تحول مداومی باشد. دینی که عزت نفس فردی و اعتماد به نفس جمعی حاصل کند، دینیدمثل اسلام. پس جمهوری باید بوجود بیاید که «اسلامی» هم باشد.
آنوقت است که این جمهوری اسلامی حرف نویی زده است. جمهوری اسلامیای که هم حافظ وجوه انقلابی و تحولخواه درونی مردم باشد، هم احساس عزت و اعتمادبهنفس ملی را درون آنها واقعی سازد. و این فلسفهی تأسیس چنین نظامی است، نظامی که بنیانش مبتنی بر تحول درون و بیرون انسان ایرانی بوده و هست. همان که آن روح خدایی گفت: «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش.
جعفر علیاننژادی
بدون دیدگاه