پرده‌ی اول: کریستین رونالدو ️ چه بخواهیم چه نخواهیم، ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که «عصر سلبریتی‌ها» است. سلبریتی‌ها به سبب جریان مالی امپراتوری‌های رسانه‌ای، تبدیل به قهرمان‌های واقعی یا دروغین زمانه‌ی ما شده‌اند. انسان امروزی نیز هر کاری می‌کند تا خودش را بیشتر شبیه این افراد کند. چه بسا انسان‌هایی که رؤیاهایشان، کریستین رونالدو و لیونل مسی یا سایر سلبریتی‌های ورزشی و هنری شدن باشد. پس زیاد دور از انتظار نیست اگر این افراد به جایی سفر کنند، با استقبال پرشور جماعتی همراه شوند. ️

پرده‌ی دوم: آدرین اولین تصویر از آدرین، حوالی ظهر دیروز بیرون آمد. آنجا که در حال گریه کردن بود و گله از اینکه دوست دارد رونالدو را ببیند و اجازه نمی‌دهند. خبر دوم هم ساعاتی بعد منتشر شد که خانواده‌ی آدرین برای اینکه پسرشان به آرزویش برسد، اتاقی در همان هتل مجلل محل اقامت رونالدو اجاره کرده‌اند به قیمت شبی ۴۰ میلون تومان. قاب سوم هم انتهای دیشب منتشر شد و حکایت از آن داشت که آدرین به آرزوی خودش رسیده و توانسته است با این ستاره‌ی فوتبال دیدار کند. اینکه به چه ترتیبی جور شد مهم نیست، اینکه خانواده‌ی آدرین هم چه کسانی و از چه طبقه‌ی اقتصادی هستند نیز فرع ماجرا است،‌ اصل ماجرا همان میل انسان امروز به سلبریتی‌ها است، احتمالا کمتر بچه‌ای در قد و قامت آدرین هست که چنین آرزویی یا آرزوهایی مشابه این نداشته باشد. ️

پرده‌ی سوم: وطن‌فروش‌ها وطن‌فروش هم که کارش معلوم است. او از هر فرصتی استفاده می‌کند برای چوب حراج زدن به وطن و هم‌وطن. برای وطن‌فروش فرقی نمی‌کند که ماجرای حضور میلیونی مردم در مراسم باشکوه غدیر و اربعین باشد یا استقبال از رونالدو. فرقی ندارد که تیم ملی فوتبال باشد یا تیم ملی کشتی. مهم آن است که از هر فرصتی استفاده کند برای نیش زدن به پیکر وطن. وطن‌فروش چونان عقرب است و از عقرب جز این انتظاری نیست. ️

پرده‌ی چهارم: ما و اما «ما». ما باید در میان دنیای امروز و انسان امروزی، تکلیف خودمان را قبل از هر چیزی با خودمان مشخص کنیم. اینکه ما «دنبال» چگونه دنیا و چگونه «انسانی» هستیم؟ اگر تیپ ایده‌آل ما همین دنیا و انسان امروزی است، که مسیرش همانی است که همه دارند می‌روند. اما اگر همچنان پایبند به آرمان انقلاب اسلامی هستیم که «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم» -که هستیم – باید بدانیم که مسیرمان از این مسیر جدا است. ما باید طرح و برنامه‌ی خودمان را داشته باشیم. و این البته شدنی است و تجربه‌ی مقاطع مختلف در این چهل سال همین را نشان داده است. اما‌ به شرطها و شروطها…

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *