احتمالا این ژانر که کودکی بچههای دههی نودی را با کودکی خودمان مقایسه میکنند دیدهاید. تفاوت جدی وجود دارد. همین تناقض و تفاوت خندهدار، دستمایهی تولید محتوای طنز میشود.
اما این یکی را کجای دلمان بگذاریم! این دیگر یک تفاوت بانمک نیست که بخواهیم با گذشتهی خودمان مقایسه کنیم. دیگر تفاوت امکانات و تکنولوژی نیست. تتو و این دست رفتارها، چرا باید در ذهن یک کودک ده ساله ایجاد شود؟ چرا باید از یک موضوع مبهم به یک نیاز تبدیل شود؟ نیازسازی در کودکان وقتی به کمک شبکههای اجتماعی ضرب میشود، از سم خطرناکتر است.
این قبحزدایی از بعضی رفتارها، دیگر ناسزا نیست که با یک تهدید “فلفل ریختن درون دهان” تمام شود. یک خطا نیست که بخواهیم زیر سبیلی ردش کنیم. این بازی که به راه افتاد، آفتش دامن نسل بعدی را هم خواهد گرفت. این کودکانی که برای کاسبی آدم بزرگها، بزرگتر از خودشان رفتار میکنند و در شبکههای اجتماعی نمایش میدهند مصداق بارز کودک آزاری است. این مفاهیم را که کودکان انتخاب نکردهاند، به خوردشان دادهاند. تحمیلشان کردهاند تا بخشی از شوی مجازیشان باشد.
برخورد با کسانی که روان کودکان را برای پر کردن جیبشان به بازی میگیرند، بگیر و ببند خارج از عرف نیست. همین چند روز پیش، یکی از شبکههای اجتماعی بزرگ دنیا، محدودیت تماشا برای کاربران کودک و نوجوان خود بوجود آورد. چنین قاعدهگذاریهایی نه تنها مهم بلکه ضروری است. و اتفاقا آنجاهایی است که حاکمیت باید ورود کند.
بدون دیدگاه