هیچ‌وقت با دنیای ریاضی کنار نمی‎آمدم. آن را دنیایی خشک و سرد و بی‎روح با ساکنانی تکراری می‎دانستم که به سختی می‎توان برای آن کارکرد پیدا کرد. من اهل دنیای کلمات بودم و عقیده داشتم که بار رساندن مفاهیم مختلف، بر دوش کلمات است. پایبندی به این عقیده تا زمانی ادامه داشت که با جزوه‎های ریاضی پسرم مواجه شدم.
 مشغول گردگیری کتابخانه‎اش بودم که یکی از پوشه ها از روی قفسه افتاد. پوشه‎ای پر از کاغذهای سیاه‎‌‌ شده با عدد و محور و رادیکال. مشغول مرتب کردن‎شان که شدم چشمم افتاد به چند برگه؛ برگه هایی که اعداد ، میزبان کلمات بودند؛ با تیتری به این عنوان «اعداد، روح هستند و حروف، قالب آن‎هاست.»
️ کنجکاو شدم. نگاهی به آن چند برگه انداختم؛ وقتی به خودم آمدم که روز تحویل به شب داده شده بود و تصورات من راجع به دنیای اعداد متحول شده بود. دبیر ریاضی پسر من پای اعداد را به مفاهیمی در زندگی باز کرده بود که من به عنوان مادر، شاید کمتر می‎توانستم با کلمات، آن مفاهیم را به فرزندم بیاموزم. او مفهوم عیب ‎پوشی را در نسبت‎های مثلثاتی و با ابزار سینوس و کسینوس به دانش‎آموزانش آموخته بود؛ این که در شرایطی خاص، منفی‎ها در کسینوس نادیده گرفته می‎شوند؛ پس انسان‎ها نیز در شرایط خاص، منفی‎ها را نبینند. یا در درس مجموعه‎ها، به آن‎ها آموخته بود که هیچگاه مجموعه تهی نباشند؛ چون مجموعه‌ی تهی چیزی از خودش ندارد و عضو همه‌ی مجموعه ها می‎شود. یا اینکه از آدم‎های صفر دوری کنند چون صفر در ضریب با هر عددی آن عدد را صفر می‎کند و از بین می‎برد. همانند عدد یک خنثی هم نباشند چون عدد یک ضرب در هر عددی بشود به آن عدد چیزی اضافه نمی‎کند و بود و نبودش یکی است. یا هم‎کفو بودن با آدم‎ها خاصیتی مثل عدد دو را دارد که ضرب در خودش و جمع در خودش و به توان خودش، می‎شود یک عدد واحد و پایدار و…
 من اگر می‎خواستم هر کدام از این مفاهیم را در قالب کلمات به فرزندم آموزش دهم شاید اثری کمتر و گذراتر از دنیای عجیب ریاضی داشت. اثری که خیلی منطقی و غیر قابل خدشه ثابت می‎کند چگونه شرایط خاص را درک کنند و همانند مجموعه تهی رفتار نکنند و سبک زندگی‎شان مثل عدد دو باشد.

✍️ مریم دوست‌ محمدیان

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *