برتراند راسل پیرامون لزوم اخلاق در جامعه میگوید: «افراد بشر تندخو، شهوتران، لجوج و تا حدی دیوانه هستند و به علت دیوانگیهایشان، بر خود و بر دیگران مصیبتهایی وارد میکنند که ممکن است منجر به بدبختیهای هولناکی شود. با اینکه زندگی توأم با احساسات خطرناک است، ولی اگر بخواهیم زندگی بشر لطف خود را از دست ندهد، احساسات هم باید حفظ شود. میان دو قطب احساسات و کنترل آنها تضادی وجود دارد. از همین تضاد درونی طبیعت بشر، احتیاج به اخلاق احساس میشود.»
در ضرورت اخلاق همین بس که جامعهی جاهلی زمان پیامبر (ص)، به وسیلهی اخلاق گام به سوی تمدن اسلامی نهاد و این مهمترین رسالت پیامبر(ص) بود که با به بلوغ رساندن مکارم اخلاق در جامعه، انسانها را به سوی پذیرش حق سوق دهد، وگرنه بدون اخلاق نه دین برای مردم معنا داشت نه دنیا.
در سیرهی پیامبر(ص)، اخلاق چنان حاکمیت دارد که در تمام شئون حکومتی، اجتماعی، خانوادگی و فردی ایشان ظهور پیدا کرده است و حتی بنای رفتار ایشان با دیگران بر اصل مهرورزی قرار گرفته، بهطوریکه قرآن در ستایش پیامبر(ص)، میفرماید: «یقیناً تو دارای اخلاق عظیم و نیکو هستی».
حال سؤال اینجاست که جامعهی ما بهعنوان یک جامعهی اسلامی، تا چه اندازه در عمل به آموزههای اخلاقی پیامبر(ص) موفق بوده؟ و چه اندازه تا رسیدن به نقطهی مطلوب اخلاقی فاصله دارد؟ امری که امروزه در جامعه مشاهده میشود، آسیب دیدن سطوحی از ارزشهای اخلاقی است که در شرایط مختلف، بروز پیدا میکند. مثلا با نگاهی به اتفاقهای اخیر، شاهد حضور نوجوان یا جوانهایی در هنجارشکنیها و بیاخلاقیهای اجتماعی هستیم که یقینا نمیتوان آنها را جزو بدنهی جریانهای برانداز محسوب کرد. واضح است که ضعفهای تربیتی و عدم انتقال صحیح مفاهیم اخلاقی، آنها را دچار نوعی بیتفاوتی و عادیانگاری نسبت به آسیب رساندن به اموال و جان افراد هموطن، و شورش برعلیه ارزشهای اخلاقی کرده است.
از سویی تغییر مراجع رفتاری و اخلاقی از شخصیتهای اخلاقی به شخصیتهای مجازی و سلبریتیها، این قشر را هرچه بیشتر از فضائل اخلاقی دور کرده است. شاید آنچه در روز اخلاق و مهرورزی ضرورت دارد، علاوه بر تکریم مقام والای پیامبر(ص)، ترویج فضائل اخلاقی در میان نسل جدید است؛ مسألهای که بیش از هرچیز نیاز به ترمیم زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی دارد.
✍ مریم فولادزاده
بدون دیدگاه