زیبا

امروزه در دنیای شبه‌مدرنی که با آن روبرو هستیم کمتر سلبریتی‌ای وجود دارد که به عمل‌های زیبایی روی نیاورده باشد. عمل‌هایی که نشان از تغییر جدی در معیارهای زیبایی‌شناختی دارد و به‌علت گسترش فضای مجازی و دسترسی افراد به محتوای رسانه، عملکرد این افراد در این زمینه به نوعی الگو برای افراد جامعه تبدیل شده است. زیبایی‌هایی که بیشتر بر برجسته‌سازی جذابیت‌های جنسی تمرکز دارد. همین فهم از زیبایی در مواردی سبب کشف‌حجاب در بین برخی بازیگران شده و با عنوان آراسته بودن، حجاب اسلامی نفی و یا در قالب ناهنجاری‌های پوشش بروز پیدا کرده است.

 

برای دست‌یابی به درک عمیق‌تر نسبت به این تغییر معیار زیبایی باید نگاهی به هنر مدرن و فلسفه‌ی آن بیندازیم. چراکه معمولا دنیای هنر، دنیایی است که انسان فهم خود را از زیبایی به تصویر می‌کشد. از همین‌رو درک زیبایی در فلسفه‌ی مدرن را باید در آثار هنرمندان آن جستجو کرد. مجسمه‌ی حضرت داوود میکل‌آنژ از جمله‌ی این آثار است. این مجسمه بیش از آنکه بازتاب‌دهنده‌ی شخصیت دینی یک پیامبر باشد، بر زیبایی اندام و حتی ذائقه‌ی جنسی مخاطب تمرکز کرده است و فکر و ذهن مخاطب را در اولین نگاه متوجه غرائض شهوانی و جنسی می‌کند. ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه می‌گوید: «هنر در خدمت به دین نشان داد که با عشق سروسری دارد. عناصر غیردینی، بدن‌های موزون و پیکرهای لطیف در مقدس‌ترین و دینی‌ترین نقاشی‌های عهد رنسانس خود را سرزده جا کردند. مریم به صورت ونوس چاق درآمد و حضرت یحیی به شکل آدونیس خوش‌اندام، و بدن لخت سباستیان مقدس سرمشق نقاشان گردید. هنر و علایق جنسی از یک منبع واحد به‌شدت فوران می‌کند».

 

توجه به زیبایی‌های خیره‌کننده و ظاهری انسان در دنیای مدرن، محصول فهم اومانیستی از زیبایی و هنر است. از منظر هگل سازوکار فهم زیبایی و زشتی در وجود انسان مدرن خراب شده و جای زیبایی و زشتی عوض شده است. حتی هربرت مارکوزه در کتاب خود می‌گوید: «نظام سرمایه‌داری کاری با انسان می‌کند که حس‌گرهای زیبایی‌شناسی‌اش از کار می‌افتد؛ یعنی چیزهای زیبا را زیبا نمی‌بیند و چیزهای زشت را هم زشت نمی‌پندارد». تحت چنین فلسفه و نگرشی است که الگوهای زیبایی تولید و با پشتیبانی رسانه‌ها ترویج می‌شوند. بازار پیکرتراشان داغ شده و عمل‌های زیبایی رکوردار می‌شوند.

 

در جامعه‌ای که فلسفه‌ی زیبایی اینچنین درک می‌شود، زن که خود ذاتا مظهر جمال خداوندی است، از حقیقت وجودی خود جدا شده وتمام‌وکمال در اندام و صرفا زیبایی ظاهری خلاصه می‌شود و تبدیل به ابژه‌ی جنسی می‌گردد. شاید این نقل با فطری بودن تمایل به زیبایی، متناقض به نظر برسد اما از منظر قرآنی نیز زیبایی به دو نوع زیبایی شیطانی و الهی تقسیم می‌شود و متناسب با درجات ایمان، زیبا دیدن، شناخت و فهم آن برای مؤمن و غیر مؤمن متفاوت خواهد بود. به‌عبارتی زیبایی‌هایی وجود دارند که شیطان آن‌ها را در نظر انسان زینت داده است: «‌زَیَّنَ لهُم‌ُ الشیطان».

 

در نگاه قرآنی زیبایی با عینک ایمان فهم می‌شود، در حالی‌که در اندیشه‌ی مدرن، زیبایی امری مبتنی بر نگاه فرد است و ایمان زیربنای آن قرار نمی‌گیرد. اندیشه‌ای که وقتی در قالب مَثَل بازتاب داده می‌شود، زیبایی را اینگونه تفسیر می‌کند:

 

«beauty is in the eye of the beholder»

 

مریم اردویی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *