سلبریتی

مفهوم ایماژ مفهوم وسیعی است با کارکردی متفاوت در هر عرصه؛ در هنر، ایماژ همان تصویر است؛ با صورت ذهنی یک پدیده که به وسیله‌ی قوه‌ی تخیل ایجاد می‎شود. یعنی تصویر غیر واقعی و بازآفرینی‎شده‌ی یک چیز بدون در نظر گرفتن حقیقت آن چیز؛ مصطفی ملکیان، ایماژ را «خیالینه» معنا کرده است؛ و میرشمس‎الدین ادیب سلطانی، زبان‎شناس، نویسنده و مترجم ایرانی، مترادف آن را لغت «پی‎انگاره» قرار داده است. بزرگان ادبیات داستانی نیز ایماژ را تصویری کردن شخصیت اصلی داستان می‎دانند؛ به نحوی که جهان داستان را باورپذیر و تماشایی کند.

هنرمندان عرصه‌ی تئاتر و نمایش نیز از ایماژ برای برجسته کردن عنصری از عناصر صحنه که مدنظر عوامل پشت صحنه است استفاده می‎کنند. آن‎ها این کار را به وسیله‌ی نور در صحنه انجام می‎دهند. در فیلم و مستند هم از نور برای ایماژیک کردن عنصر مورد نظر استفاده می‎کنند؛ و آن قدر این مسأله یعنی برجسته‎سازی یک اندیشه و کانونی کردن چیزی که در ذهن سیاست‌گذار می‎گذرد مهم است که مفهوم ایماژ در رسانه‎های مربوط به صدا از قبیل رادیو و پادکست و امثال آن مورد استفاده قرار می‎گیرد.

همان‎طور که دیده شد این مفهوم لغزنده بوده و در هر عرصه‎ای کارکرد خودش را دارد؛ و همه‌ی این‎ها در یک نقطه با هم اشتراک دارند؛ و آن بازنمایی مفهوم و اندیشه‎ای باواسطه است؛ با هدف مهم جلوه دادن آن مفهوم و اندیشه.

از زمان به‌کارگیری این شیوه‌ی درخشان در عرصه‌ی هنر که عبور کنیم می‌‎رسیم به اواخر قرن ۱۸ میلادی و شخصی به نام «لرد بایرون» که از این تکنیک در هنر برای آفریدن شخصیت‎های استثنایی در بطن جامعه استفاده کرد. این شاعر هنرمند انگلیسی با ارائه‌ی معنای جدیدی از فرد و فردیت، مفهوم جدیدی از خویشتن را تعریف کرد؛ و موجب پدیده‎ای اجتماعی به نام «سلبریتی» شد.

سلبریتی، واژه‌ای یونانی است که هالی گراوات، نویسنده، متفکر و استاد دانشگاه در آمریکا برای آن، مفهوم لغزنده‎ای بین تجلیل و ازدحام را در نظر گرفته است؛ تجلیل به معنای بزرگ‎داشت و ازدحام به معنای بالا رفتن از سر و کول یکدیگر. او این خصلت آدمی را که «همه درباره‌ی من حرف بزنند» عامل مهمی در پیدایش پدیده‌ی سلبریتی و ایجاد «شخصیت فردمحور» برای عده‎ای از افراد مشهور و میل به «تحسین عمومی» می‎داند. کسی که برای تکمیل تکه‎ای از شخصیت خودش محتاج «مخاطب قضاوتگر» است. مخاطب قضاوتگری که در فرهنگ اجتماعی امروزی به اصطلاح «هوادار» خوانده می‎شود. و این هواداری همان ایماژیک کردن وجهی از وجوه مدنظر کنشگران پشت پرده است که با به خدمت گرفتن افراد مشهور و عامه‌ی مردم صورت می‎گیرد. این کنشگران پشت پرده که هیچگاه زحمت آمدن به روی صحنه را به خود نمی‎دهند برای رسیدن به هر تغییر سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آدم‎های مشهور در هر عرصه‎ای را روی صحنه می‎برند؛ و با کمک هوادارن نور می‎اندازند به اندیشه‎ای که توسط گفتار و کردار بازیگران، روی صحنه می‎رود. نوری خیره‎کننده که چشم‎ها را مسخ می‎کند و جایی برای دیدن چیزهای دیگر باقی نمی‎گذارد.

به بیانی دیگر، سلبریتی‌‎ها و هواداران دو بالی هستند که نیروی محرکه‌ی آن دهانی باز برای گفتن همه‌چیز برای سلبریتی‎ها و گوش‎های به فرمان برای هواداران است برای اوج گرفتن اندیشه آدم‎هایی که هیچ وقت آن‎ها را نمی‎بینیم. نوری که هوادار به این صحنه می‎تاباند آن قدر قدرتمند است که می‎تواند همه‌ی جریانات اجتماعی را تحت‎الشعاع قرار دهد و به قول روسو، فیلسوف و نویسنده‌ی دوره‌ی رنسانس در اروپا، کنترل مصلحت همگانی را به دست بگیرد. فقط کافی‎ست این نور به آن نقطه‌ای که مدنظر فرد پشت صحنه است نتابد؛ آن وقت است که چشم‎ها امکان دیدن چیزهای دیگر را بر روی این صحنه پیدا می‎کند.

 

مریم دوست‌محمدیان

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *