پردهی عفت زن از جانب هیچکس جز خود او دریده نمیشود اما وقتی دریده شود، آسیب آن فقط برای خودش نخواهد بود بلکه گریبان زنان دیگر را نیز میگیرد.
یک زن هیچگاه عفت خود را نمیدرد مگر آنکه نظام فکری و ارزشی او از تنظیمات کارخانهاش که همان «فطرت» اوست، بر مداری دیگر که نقطهی مقابل فطرت است قرار بگیرد. آیا این اتفاق رخ داده است؟! جای تاسف دارد اما برای برخی از زنان، بله! اما این اتفاق برای برخی از مردان نیز رخ داده است.
مکالمهای که میان دختر اصطلاحا مدل و پسر تصویربردار ردوبدل شد، نمونهای است از تغییر نظام ارزشی و فکری که مبتنی است بر این باور که همه چیز میتواند یک کالا باشد حتی وجود یک زن. سرمایهداری حیاتش در این است که همه چیز را کالا کند، قیمت بگذارد و بفروشد! به و وقتی زن تبدیل به کالا شد، این کالا با«عرضهگری» مخاطبان یا خریداران خود را جذب میکند.
نقطهی جدایی فطرت الهی و مادیگرایی اینجاست که فطرت میگوید، جسم تو برای عرضه عمومی آفریده نشده و در مقابل مادیگرایی وعده میدهد که برای بدست آوردن ثروت، مقام، شهرت و مقبولیت عرضهگری کن تا رشد کنی! اینجاست که پردههای عفت دریده میشوند و شرافت انسان به ابتذال میگراید به ماننده آنچه در مکالمهی مشاهده میکنید. قلب دختر مدل را نمیدانم اما قلب من مچاله شد زمانی که پسر تصویربردار به دختر مدل گفت «اگر خوب بودی عروس میشدی نه مدل عروس!» نهاد خانواده، مفهوم ازدواج، شخصیت دختر تا چه اندازه دون مایه و مصرفی شده است که تا این میزان دم دستی و تحقیرآمیز با آنها برخورد میشود؟
حقیقت این است که ابژگی زنان، آنان را در رقابت جاهلانه و نابرابر زیبایی و عرضهگری قرار میدهد که همگی در راستای بیشتر شدن سود سرمایهداری است و تنها آوردهش برای آن زن و همه دختران دیگری که او را میبینند و دنبال میکنند تحقیر و پایمال شدن عزت نفس است. ازدواج نکنی ناشایست خطاب میشوی و ازدواج کنی اما ثروت هنگفتی نداشته باشی، به گونهای دیگر ناشایست خطاب میشوی، چاق باشی مورد تمسخر قرار میگیری و لاغر باشی باید مضطرب باشی که نکند چاق شوی و از اعتبار بیفتی! کاش کسی ترمز اضطراری قطار مادیگرایی را بکشد، بلکه انسان از این رویای در ظاهر بهشت گونهی پرزرق و برقی که در حقیقت جهنمی کشنده است، بیدار شود.
صغری عاشوری
بدون دیدگاه