خودم

 

توی آینه به خودم نگاهی می‌اندازم، می‌پرسم‌: «ما شبیه همیم؟» تصویر توی آینه، سرش را پایین می‌آورد که یعنی بله، بعد انگار پشیمان می‌شود، سرش را چپ و راست تکان می‌دهد که نه! گیج می‌شوم، نگاهم می‌کند، با همان چشم‌های مهربان خودم و می‌گوید: «قرار بود تو سنجیده‌تر باشی، قرار بود کتاب‌های بیشتری بخوانی، قول داده بودی با بچه‌ها تندی نکنی، منظم‌تر زندگی کنی، حتی نماز صبح‌ت…» بعد ساکت می‌شود و می‌بیند که سرم را پایین انداخته‌ام. راست می‌گوید، قرار بود خیلی چیزها درست‌تر باشد. آب باریکه‌ی سردی از ناامیدی نشت می‌کند توی تمام سلول‌هایم، در خودم فرو می‌روم. چرا «من نتوانستم شکل بهتری» از خودم شوم؟ چطور شد این «من» امروزم به آن «من‌»ی که ایده‌آلم بود و با وسواس ساخته بودم تبدیل نشد؟ خویشتن آرمانی‌ام که حالا توی آینه اخم کرده، انگار که ذهنم را خوانده باشد، می‌گوید:

«من و تو قرار است متفاوت باشیم اما آنقدری که تو با همت کردن به من برسی. قرار است شبیه هم باشیم به این صورت که توانایی‌های بالقوه‌ی تو، در وجود من بالفعل شده است. من همان خود توأم ولی سامان‌یافته‌تر با تفاوت‌هایی که باید به اندازه باشد.» شکل یک علامت تعجب نگاهش می‌کنم. هنوز هم نفهمیده‌ام چرا اینقدر با هم فرق داریم؟ ولی این را هم می‌دانم که خیلی از آدم‌ها به آن آدم ایده‌آلشان تبدیل نمی‌شوند. خویشتن آرمانی، دقیق‌تر می‌شود و خودمانی‌تر می‌گوید: «ببین! تو الان تمام‌وقت در اختیار بچه‌های کوچکت هستی، حالا چطور توقع داری «من» که ایده‌آل توأم، یک‌سال بعد، هم ارشد بخوانم، هم بچه‌داری کنم، هم چندتا کلاس را توی یک دست بچرخانم و حسابی هم خوب از پسشان بربیایم؟»

ادامه می‌دهد: «به خودت شفاف و دقیقتر نگاه کن، و برای ساختن و پرداختن من، واقع‌بین باش! نمی‌شود که درخت انجیر، پرتقال بار بدهد؟! می‌شود؟» سر تکان می‌دهم. حالا خوب‌تر فهمیده‌ام. مثل وقت‌هایی که می‌خواستم بهترین غذای دنیا را برای اهل خانه بار بگذارم و آخرش می‌شد یک شفته‌ی بی‌نمک، این‌بار هم گل کاشته‌ام. می‌خواستم به خویشتن آرمانی‌ام برسم، ولی زیاد گرد و خاک کرده‌ام و آنقدر دست‌نیافتنی شده که اصلا نمی‌توانم درست در زندگی‌ام پیدایش کنم. جایگاهی ندارد جز مأیوس کردن من…

به آینه دوباره نگاه می‌کنم. حالا تصویر بهتری توی ذهنم نقش بسته. واقعیت را با چاشنی واقعیت و البته همت، مخلوط می‌کنم. گمانم نتیجه‌ی مطلوبی باشد.

 

حکیمه‌سادات نظیری

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *